داستان های شیرین و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم

داستان های شیرین و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم0%

داستان های شیرین و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم نویسنده:
گروه: سایر کتابها

داستان های شیرین و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: على گلستانى
گروه: مشاهدات: 30986
دانلود: 2902

توضیحات:

داستان های شیرین و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 291 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 30986 / دانلود: 2902
اندازه اندازه اندازه
داستان های شیرین و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم

داستان های شیرین و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اما جناب سيد علاءالدين بن موسى الكاظم (عليه السلام)

كه با برادرش سيد مير احمد شاه چراغ به شيراز آمدند در گوشه اى پنهان و شب و روز به عبادت مشغول بودند در آن نزديكى شهر قتلغ خان را باغى بوده روزى حضرت در گوشه آن باغ تفرج مى نمودند در حالى كه قرآن در دست مباركش بوده با همان قرآن زير خاك پنهان گرديد سال ها گذشت قتلغ مرد و آن باغ خراب شد اثرى از آن سيد بزرگوار ظاهر نبود تا در زمان صفويه كه در اين باغ مخروبه ساختمان مى ساختند جسد خون آلود جوان مقتول تر و تازه از زير خاك نمايان شد مثل اين كه الان دفن شده است و تازه كشته شده اند در حالى كه يك قرآن مجيد در يك دست و در دست ديگرش ‍ شمشير با علامات و قرائنى كه در دست داشتند فهميدند بدن مبارك جناب سيد علاءالدين حسين فرزند موسى بن جعفرعليه‌السلام است در آن باغ او را دفن نمودند و قتلغ خان بر قبر آن حضرت بقعه اى ساخت ، بعد از مدت ها ميرزا على مدتى از مدينه به زيارت امام زاده آمد چون صاحب ثروت زيادى داشت بنائى عالى بر قبر آن بزرگوار گذاشت املاك و باغات بسيارى خريد و بر آن بقعه مباركه وقف نمودو بعد از فوت خودش را هم در همان آستانه مقدسه دفن نمودند و در زمان شاه اسماعيل مرحوم مرمت زيبائى بر آن قبر شد كه الان مزار عموم اهالى فارس و مورد توجه آن ها قرار گرفته است ، بعضى ها گويند اين سيد بزرگوار بلا نسل بوده و بعضى گويند صاحب نسل بوده و بعدا منقرض گرديده سيد مير احمد شاه چراغ داراى دختر بوده اما اولاد ذكور نداشت ولو بعضى گفته اند فرزند ذكور هم داشته است

«شب هاى پيشاور، ص ١٢٢».

يكى از كسانى كه بعد از يك هزار سال جسد شريفش نمايان و آشكار شد مرحوم رئيس المحديثين ابى جعفر محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى بود معروف به صدوق متوفى ٣٨١ هجرى قمرى قبر شريفش در شهر رى مى باشد زبارتگاه عموم قرار گرفته است

پدر اين بزرگوار در شهر مقدس قم در كنار مرقد مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام محل زيارتگاه عموم مى باشد از بركت دعاى حضرت امام حسن عسگرى خداوند شيخ صدوق را بايشان عنايت فرموده است كه داراى كتاب هاى ارزش مند مى باشد حدود سيصد جلد كتاب نوشته من حمله من لا يحضره الفقيه و كتاب خصال و عل الشرايع و ثواب الاعمال و فلسفه احكام اسلام و معانى الاخبار الجمل و امالى و توحيد و كمال الدين و رجال و عيون اخبار الرضا و... ولى افسوس كه غالب آن ها در اثر حوادث و وقايعى كه ميان مسلمين رخ داد مفقود گشت و خبرى از آن ها نيست شايد يك دم آن در دنياى كنونى باقى نمانده است ، نوشته اند كه در زمان ناصر الدين شاه قاجار قبر شريف صدوق ره نياز به تعمير پيدا كرد چون در اثر آمدن سيل منهدم شده بود به شاه خبر دادند مبلغى معين گرديد براى بناء تعمير وقتى مى خواستند شالوده بريزند قبرى آشكار شد بدن ابن بابويه پس ‍ از هزار سال تازه بود حتى ناخن هاى شيخ كه حنا بسته بود رنگ حناى ناخن هم از بين نرفته بوده بعد خبر به شاه دادند گفته بود خودم مايلم بيايم اين منظره را ببينم ، بعد كه آمد ديد بنا را تعمير كردند كه همین تعمير هم هنوز باقى است

«معارف از قرآن ، ص ٣٦٠ و عيون اخبار الرضا، ج ١، ص ١٠».

روز ولادت حضرت معصومه (عليها السلام)

اين مرد بزرگ كه مى توان گفت وجود مباركش از حسنات روزگار و آيات الهى بوده است در سال ٣٨١ هجرى قمرى درسن هفتاد و چند سالگى از دنيا رفته است

در كتب رجال ايشان از او با نام جليل القدر و بسيار حفظ دارنده حديث و آگاه و صاحب بينش بر فقه و احاديث و رجال ياد مى كند اين شهر آشوب سيد بن طاووس فخر المحققين شهيد اول و به طور كلى ساير اعلام و بزرگان مذهب اماميه نيز از آن بزرگوار بدين القاب ياد كرده اند.

رئيس المحديثين شيخ الاجل امام عصر ركن من اركان الدين صدوق المسلمين آيه الله فى العالمين اشيخ الاعظم الشيخ الصدوق حجه الاسلام الشيخ الثقه المولود بالدعوه الشيخ لامام المقدم الفاضل المعظم عمده الفضلا شيخ من المشايخ ركن من اركان الشريعه الشيخ الحفظه وجه الطائفه المستحفظه عمادالدين الى اخر و القاب فراوان از اين گونه ذكر شده است باندازه كافى ذكر شد.

«عيون اخبار الرضا، ج ١، ص ٥».

يكى ديگر از فرزندان برومند امام كاظم عليه‌السلام حضرت معصومه عليها‌السلاماست

توجه شما را به حالات آن بزرگوار جلب مى نمايم :

روز ولادت حضرت معصومهعليه‌السلام

در روز اول ماه ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه چشم به جهان گشود. و روز دهم ماه ربيع الثانى سال ٢٠١ در قم وفات يافت

«گنجينه آثار قم ، ج ١، ص ٣٨٦».

سن آن بانو عصمت و طهارت حضرت معصومهعليها‌السلام هنگام وفات در حدود ٢٨ سال بوده است پس اين كه در زبان عوام آن حضرت به عنوان ١٨ يا ٢٣ ساله معروف شده مدرك و سند محكمى ندارد، آدرس ‍ كتاب و مدرك حضرت معصومهعليها‌السلام فاطمه دوم از آقاى اشتهاردى تقريبا قطعى است كه حضرت معصومهعليها‌السلام ازدواج نكرد در اين صورت اين سئوال پيش مى آيد كه سنت ازدواج از مستحبات مؤ كد اسلامى است تا آن جا كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است در اسلام در پيشگاه خدا بنائى برپا نشده كه محبوب تر و عزيزتر از بناى ازدواج باشد.

«وسائل الشيعه ، ج ١٤، ص ٣».

جواب از اين سئوال كه چرا حضرت معصومهعليها‌السلام ازدواج نكرد دليل اين است كه دختران امام كاظمعليه‌السلام مخصوصا حضرت معصومهعليها‌السلام در سطحى از كمالات بودند كه براى خود هم كفو و همسر مناسبى نيافتند تا با او ازدواج كنند امام كاظمعليه‌السلام به آن ها سفارش كرده بود كه با راءى و مشورت برادرشان حضرت رضاعليه‌السلام ازدواج كنند اين سفارش و قرائن ديگر بيان گر اين است كه بايد براى آن ها همسر مناسبى باشد با توجه به اين كه در مورد حضرت زهراعليها‌السلام امام صادقعليه‌السلام فرمود: اگر خداوند متعال علىعليه‌السلام را براى فاطمهعليها‌السلام نمى آفريد در سراسر زمين از حضرت آدم گرفته تا هر انسانى بعد از او همسر و همتاى مناسبى براى فاطمهعليها‌السلام پيدا نمى شد.

«اصول كافى ، ج ١، ص ٣٦١».

هجرت حضرت معصومه عليها‌السلام از مدينه به خراسان

مرحوم علامه مجلسى و محدث قمى و بزرگان از علما به آن اعتماد مى كنند آن چه كه حسن بن محمد نويسنده تاريخ قديم قم به گفته علامه مجلسى در بحار الانوار و محدث قمى در سفينه البحار جلد ٢ ص ٣٧٦ در اين باره نظر مى دهد چنين است :

حضرت رضاعليه‌السلام به دعوت ماءموران در سال ٢٠٠ هجرى از مدينه به خراسان آمد حضرت معصومهعليها‌السلام در سال ٢٠١ براى ديدار برادر از مدينه رهسپار خراسان شد وقتى كه با همراهان خود به ساوه رسيدند حضرت معصومهعليها‌السلام بيمار شد پرسيد از اين مكان تا قم چقدر راه است ؟ عرض كردند ده فرسخبه خدمتكار دستور داد كه به جانب قم رهسپار گردند به اين ترتيب به قم آمد و به منزل موسى بن خزرج بن سعد اشعرى كه از اصحاب امام رضاعليها‌السلام بود وارد شد.

«بحار، ج ٦، ص ٢١٩».

اما روايت صحيح تر درباره ورود حضرت معصومه عليها‌السلامبه قم چنين است :

چون خبر ورود آن بانوى با عظمت حضرت فاطمه معصومهعليها‌السلام به آل سعد رسيد همگى به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت كنند در ميان آن ها موسى بن خزرج به كاروان حضرت معصومهعليها‌السلام رسيد زمان شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود باكمال افتخار از آن بانو پذيرائى كرد، ولى پس از ١٦ يا ١٧ روز آن بانوى ارجمند رخت از جهان بر بست و پسران سعد را در سوگ خود نشانيد در اين چند روزى كه حضرت معصومهعليها‌السلام در قم بود از فراق برادر مى گريست در سراى موسى بن خزرج عبادتگاهى داشت كه هنوز باقى است و هم اكنون آن مكان شريف با بناى مجلل و جالب و مشخص است داراى حجره هايى است كه در آن طلاب علوم دينى هستند و در جنب آن مسجد باشكوهى ساخته اند اينك آن جا به نام مدرسه ستيه در محل ميدان مير قم معروف مى باشد.

«بحار، ج ٦، ص ٢١٩».

بعضى علت بيمارى آن حضرت را چنين نوشته اند مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سر سخت خاندان نبوت بودند از اين رو وقتى كه مركب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسيد به آن حمله كردند و جنگ سختى در گرفت برادران و برادرزادگان حضرت معصومه در اين جنگ به شهادت رسيدند.

حضرت معصومهعليها‌السلام هم چون عمه اش زينبعليها‌السلام وقتى كه بدن هاى پاره پاره آن ها را كه ٢٣ تن بودند ديد به شدت غمگين گشته و بر اثر آن بيمار شد و سپس روانه قم گرديد و در قم بيارى او ادامه يافت و پس از ١٦ يا ١٧ روز رحلت كرد.

«حضرت معصومه فاطمه دوم ، ص ١٥١ نقل از رياض الانساب ص ‍ ١٦٠».

نقل شده در غذاى حضرت معصومهعليها‌السلام زهر ريختند و آن بانوى گرامى مسموم گشته و بسترى شد و طول نكشيد كه در قم به شهادت رسيد مطابق نقل بعضى مسموم نمودن در آن حضرت توسط زنى در ساوه انجام شد.

«وسيله المعصومين ، تاءليف ميرزا ابوطالب بيوك ، ص ٦٨، فاطمه معصومه محمد اشتهاردى ، ص ١٥١».

ماجراى دفن جنازه حضرت معصومه (عليها السلام)

زمينى كه آستانه حضرت معصومهعليها‌السلام در آن واقع است بابلان نام داشته و اين زمين پيش از آن كه مرقد مطهر آن حضرت شود بناى نداشته است فقط ملكى از ملك هاى موسى بن خزرج بوده است اين زمين را موسى بن خزرج كه هم مهمان دار حضرت معصومهعليها‌السلام بود و هم در عصر خويش رئيس محترم بود براى مدفن آن حضرت معين كرد آل سعد در اين سرزمين سردابى حفر كردند تا آن را مقبره حضرت معصومهعليها‌السلام قرار دهند پس از از آن كه جنازه مطهر آن بى بى بزرگوار را غسل داده و كفن نمودند آن را به آن سرزمين آوردند در اين وقت ميان آل سعد گفت و گو شد كه چه كسى داخل قبر شده و جنازه را در سرداب به خاك بسپارد سرانجام اتفاق كردند كه شخصى به نام قادر كه پيرمرد پرهيزكار و صالح و سيد بود داخل قبر شود و آن گوهر پاك را دفن كنند.

چون به سراغ آن مرد رفتند ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقاب دار پيدا شدند همين كه به نزديك رسيدند از مركب خود پياده شدند و بر جنازه حضرت معصومهعليها‌السلام نماز گزاردند سپس داخل سرداب شده و جنازه را دفن كردند آن گاه بيرون آمده و رفتند و كسى نفهميد كه آن ها چه كسى بودند. آن گاه موسى بن خزرج سقف و سايبانى از بوريا بر سر قبر بر افراخت تا هنگامى كه حضرت زنيب دختر امام نهمعليها‌السلام وارد قم گرديد و قبه اى بر آن مرقد مطهر بنا كرد بعضى احتمال دادند كه آن دو نقابدار حضرت رضا عليه‌السلامو امام جواد عليه‌السلامبودند.

«بحار، ج ٦، ص ٢١٩».

بعد از مدتى ام محمد دختر موسى پسر امام جوادعليه‌السلام وفات كرد جنازه او را در كنار مرقد حضرت معصومهعليها‌السلام به خاك سپردند.

مدتى بعد ميمونه خواهر ام محمد وفات كرد او را نيز در كنار مرقد حضتر معصومهعليها‌السلام به خاك سپردند و قبه اى جداگانه بر روى قبر آن دو بانو بنا نمودند سپس بريهيه دختر موسى بن امام جوادعليه‌السلام وفات نمود او را نيز در آن جا به خاك سپردند.

«بحار، ج ٦٠، ص ٢٢٩ و ٢٢٠».

مرحوم محدث قمى غير از بانوان فوق از بانوان ديگر نيز نام برده كه در كنار مرقد مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام مدفون هستند مانند زينب دختر امام جواد عليه‌السلامام اسحاق كنيز محمد بن احمد بن موسى مبرقععليها‌السلام

«منتهى الامال ، ج ٢، ص ١٦٢».

بنابراين در مجموع شش تن از امام زادگان و منسوبين به امامانعليهم‌السلام در كنار مرقد مطهر حضرت معصومه دفن شده اند شايسته است آنان كه مرقد شريف حضرت معصومهعليها‌السلام را زيارت مى كنند از آن ها نيز ياد كنند گرچه با اين جمه كوتاه باشد.

السلام عليكم يا بنات رسول الله السلام تمليكن ورحمه الله و بركاته سلام بر شما اى دختران رسول خدا، سلام و رحمت و بركات خدا به شما باد.

مؤ لف را هم دعا بفرمائيد شايد يك انسان واقعى از دنيا برويم گرچه بعضى از بزرگان دين فرموده ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشكل و ليكن از قول مرحوم آيه الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى مؤ سس حوزه علميه قم نقل شده اكه آن مرحوم فرموده بود ملا شدن چه مشكل آدم شدن محال است

در عين حال حقير را دعا بفرمائيد.

قداست سرزمين مبارك قم

روزى جمعى از مردم رى در مدينه به محضر امام صادقعليه‌السلام رفتند و عرض كردند ما از اهالى رى هستيم امام صادقعليه‌السلام فرمود آفرين به برادران ما از اهالى قم آن ها گفتند، ما از اهالى رى هستيم امام باز همان سخن خود را تكرار كرد و اين مطلب چند بار تكرار شد آن گاه فرمود:

ان لله حرما وهو مكه و ان للرسول حرما وهو المدينه و ان لامير المؤ منين حرما وهو الكوفه و ان لنا حرما وهو بلده قم

براى خدا حرمى است و آن مكه است و براى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرمى هست و آن مدينه است و براى امير مؤ منان علىعليها‌السلام حرمى است و آن كوفه است و براى ما (امامان) حرمى است و آن شهر قم است

«بحار، ج ٦٠، ص ٢١٦».

در روايت ديگر از قاضى نورالله شوشترى نقل شده كه امام صادقعليه‌السلام پس از ذكر حرم بودن مكه براى خدا و مدينه براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كوفه براى علىعليه‌السلام و قم براى امامانعليهم‌السلام فرمود آگاه باشيد كه قم كوفه كوچك است و آگاه باشيد كه براى بهشت هشت در است كه سه در آن به سوى قم است بانويى از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسى بن جعفرعليه‌السلام در آن جا رحلت مى كند كه با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مى گردند.

«بحار، ج ٦، ص ٢٣٨ و مجالس المؤ منين ، ج ١، ص ٨٣».

در مورد نوسازى گنبد حضرت معصومه (عليها السلام)

خبر جديد از مصاحبه توليت آستانه آيت الله مسعودى پخش شده كه خلاصه آن چنين است :

روزى براى ديار از گنبد كنار گبند رفتم و از نزديك ملاحظه كردم و دريافتم كه بعضى از طلاها و زيرسازى آنها فرسوده شده است كارشناسان را دعوت كردم تا پس از ببرسى دقيق نظريه خود را بدهند آن ها پس از به برسى چنين نظر دادند كه تعمير گنبد مطهر با اين صورت فعلى كارساز نيست بايد به طور كلى مس روى گنبد و طلاى روى آن برداشته واز نو باز سازى گردد.

نتيجه بررسى اين شد كه طلاى حاصل از اين گنبد حدود ٢٠ كيلو است ولى نوسازى گنبد نياز به ده تن مس و ٢٠٠ كيلو طلاى ناب ٢٤ عيار دارد كه هزينه آن حدود دو ميليارد و پانصد ميليون تومان است در جلسه خصوصى اين مطلب مطرح شد گفتم تاءمين اين هزينه از عهده ما ساخته نيست وانگهى عمر من كفاف نمى كند اين موضوع در همان مجلس محرمانه مطرح شد بى آن كه كسى غير از افراد آن جلسه اطلاع يابند.

بنده در همين ايام به خدمت مرجع عاليقدر آيت الله العظمى محمد تقى بهجت رسيدم تا در اين مورد صحبت كنم به خدمتش رسيدم و پس از سلام و احوال پرسى به آن كه سخن بگويم آقاى بهجت به من رو كرد و فرمود: چرا گنبد خاتم حضرت معصومهعليها‌السلام را درست نمى كنيد بسيار فرسوده شده است شما دست به كار شويد خداوند هزينه آن را مى رساند و طول عمر هم عطا مى فرمايد.

من تعجب كردم زيرا ايشان از سخنان محرمانه مادر جلسه خصوصى اطلاع نداشت من به ايشان گفتم اين كار هزينه بسيارى مى خواهد و براى ما فعلا امكان ندارد پس از چند روزى آيت الله بهجت با من تماس گرفت به خدمتش رفتم فرمود كار را شروع كنيد خداوند متعال هزينه آن را خواهد داد و شما اين موضوع را به اطلاع مقام معظم رهبرى آيه الله خامنه اى رسيدم و ماجرا را به عرض رساندم فرمود هر چه آيت الله بهجت بگويد قبول دارم پس از موافقت مقام معظم رهبرى تصميم گرفتم براى بازسازى گنبد مقدمات كار را فراهم كنم مجددا به محضر حضرت آيت الله بهجت رسيدم ايشان براى شروع مبلغ ده ميليون تومان و مقدارى طلا جهت اين كار اختصاص دادند.

از حضرت معصومهعليها‌السلام يك روايت چنين نقل شده عن فاطمه بنت موسى بن جعفر عن فاطمه بنت الصادق جعفر بن محمد عن فاطمه بنت الباقر محمد بن علىعليه‌السلام عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسين زين العابدين عن فاطمه بنت ابى عبد الله الحسينعليه‌السلام عن زينب بنت امير المؤ منينعليه‌السلام عن فاطمه بنت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قالت قال رسول الله : الا من مات على حب ال محمد مات شهيدا.

فاطمه (معصومه) دختر امام كاظمعليه‌السلام و او از فاطمه دختر امام صادقعليه‌السلام و او از فاطمه دختر امام باقرعليه‌السلام و او از فاطمه دختر امام سجادعليه‌السلام و او از فاطمه دختر امام حسينعليه‌السلام و او از زينب دختر علىعليه‌السلام و او از فاطمه زهراعليها‌السلام دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آگاه باشيد كسى كه با حب آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رفت شهيد از دنيا رفته است

«نقل از كتاب حضرت معصومه فاطمه دوم ، ص ١٧١».

امام زادگانى كه در كنار مرقد حضرت معصومهعليها‌السلام مدفونند غير از بانو ين كه قبرشان در حرم حضرت معصومهعليها‌السلام است

١. سيد ابو الحسن حسين بن حسين بن جعفر بن اسماعيل بن امام صادقعليها‌السلام ٢. حمزه بن احمد بن امام سجادعليها‌السلام ).

٣. ابوجعفر محمد بن حمزه نام برده

٤. ابوالقاسم على بن محمد بن حمزه

٥. على بن حمزه

٦. ابو على احمد الخطيب الشجرى ابن امام سجاد.

٧. ابو جعفر محمد بن احمد نام برده

٨. ابو محمد حسن بن احمد نام برده

٩. ابو على احمد بن حسن نام برده كه همه اين ها از بزرگان امام زادگان و سادات بوده اند.

«حضرت معصومه فاطمه دوم اشتهاردى ، ص ٢٧٤ نقل از كتاب گنجينه آثار قم ، ج ١، ص ٣٩٦».

موسى مبرقع نخستين كسى كه از فرزندان امام جواد در ٢٥٩هجرى قمرى به قم آمد حضرت موسى بن امام جواد است و فرزند بلافطل امام نهم مى باشد و قبر مباركش به نام بارگاه شاه زاده موسى مبرقع در كنار مقبره جهل اختران آذر معروف و مشهور است

«حضرت معصومه فاطمه دوم ، ص ٢٧٥».

يا رب از گردش ايام زبس دلگيرم دگر از عمر گران مايه خدايا سيرم من جوان بودم و زنجير گران پيرم كرد شده كاهيده تن و مانده به جا تصويرم يا بزندان برسان مرگ مرا يا الله يا نجاتم بدى از زير غل و زنجيرم

نگاهى به زندگى امام رضا عليها‌السلام

به سند معتبر از هشام روايت شده كهاو مى گويد امام كاظمعليه‌السلام به من فرمودند آيا كسى از اهل مغرب را مى شناسى كه به اين جا آمده باش ‍ عرض كردم خير فرمودند چرا مردى سرخ روى آمده است بيا با هم به نزد او برويم

با آن بزرگوار رفتيم پيش آن مرد او از اهل مغرب بود كه تعدادى برده به همراه داشت حضرت كاظم فرمودند: برده هايت را به ما نشان بده از شما خريداريم آن مرد نه كنيز به حضرت ارائه نمود امام كاظمعليه‌السلام در مورد هر يك از آنان مى فرمود: نيازى به او ندارم سپس فرمودند بقيه را نشان بده

مرد قسم خورد ديگر ندارم حضرت فرمود دارى آن مرد گفت فقط يك كنيزك مريض باقيمانده است حضرت فرمودند او را نشان بدهيد مرد امتناع كرد از نشان دادن آن مريض را حضرت برگشتند فرداى آن روز مرا به سراغ آن مرد فرستادند و فرمودند به آن مرد بگو قيمت آن كنيز كه مريض است چند مى فروشى وقتى كه گفت فلان قدر بگو قبول است خريدم

هشام مى گوید رفتم پيش آن مرد سئوال از قيمت نمودم گفت از فلان قدر كم تر نمى دهم گفتم قبول است پول را دادم كنيز را تحويل گرفتم او گفت بگو ببينم مردى كه ديروز به همراهت بود كيست گفتم مردى است از بنى هاشم گفت از كدام تيره بنى هاشم گفتم از بزرگان آن ها است

مرد گفت بيش تر از اين توضيح بده گفتم بيش تر نمى دانم مرد گفت بگذار برايت بگويم اين كنيز را از دورترين شهرهاى مغرب خريدارى كرده بودم زنى از اهل كتاب مرا ديد و گفت اين كنيزك چه طور باتو همراه است گفتم براى خودم خريده ام زن گفت اين كنيز نمى تواند تو امثال تو باشد او بايد نزد بهترين مردم روى زمين زندگى كند و بعد از مدت كمى در آن خانه فرزندى به دنيا خواهد آورد مشرق و مغرب عالم در مقابل او خاضع خواهد شد.

هشام مى گويد پس از خريدارى او را به نزد امام كاظمعليه‌السلام آوردم و بعد از مدت كمى على بن موسىعليه‌السلام را به دنيا آوردم

«عيون اخبار الرضا، ج ١، ص ٣١».

زمان ولادت حضرت امام رضا (عليه السلام)

روز يازدهم ربيع الاول سال ١٥٣ هجرى بعد از ٥ سال وفات امام صادقعليه‌السلام متولد شدند در طوس قريه اى به نام (سناباد) از آبادى هاى (نوقان) وفات كردند اسم مادر امام رضاعليه‌السلام نجمه مى باشد.

امام رضاعليه‌السلام ٢٩ سال و دو ماه را با پدر گرامى شان گذراندند و ٢٠ سال و ٤ ماه هم بعد از پدرشان كه دوران امامت ايشان بود سن شريف امام رضا عليه‌السلام٤٩ سال بوده

«عيون اخبار الرضا، ج ١، ص ٣٥».

اسم مبارك امام هشتم على كنيه آن حضرت ابوالحسن لقب آن حضرت رضا است البته لقب هاى ديگر هم دارد مثل صابر فاضل رضى و وفى و قره اعين المؤ منين و غيره ملقب به رضا باين معنى است كه او براى خداوند عزوجل در آسمانش و براى رسولش و ائمه بعد از او صلوا الله عليهم در زمينش مرضى بود، بزنطى گويد به امام جوادعليه‌السلام عرض كردم آيا مگر ساير پدرانتانعليهم‌السلام براى خدا و رسولش و ائمهعليهم‌السلام رضى نبودند حضرت فرمود چرا عرض كردم پس چرا از اين ميان فقط پدرتان (رضا) ناميده شده است فرمود: طرفداران ايشان از ايشان راضى هستند مخالفين آن حضرت نيز از ايشان راضى هستند و ايشان را قبول دارند و از حضرت رضايت دارند و اين حالت براى پدران و اجداد ايشان اتفاق نيفتاد و لذا از بين آنان فقط ايشان رضا ناميده شده اند.

«عيون اخبار الرضا، ج ١، ص ٢٤».

از تميم قرى روايت شدهازمار حضرت رضاعليه‌السلام جناب نجمه يا تكتم چنين شنيدم كه مى فرمود: وقتى فرزندم على بن موسى الرضا را حامله شدم سنگينى حمل را حس نمى كردم و در خواب از شكم خود صداى تسبيح و تمجيد و لا اله الا الله گفتن را مى شنيدم اين صدا مرا به هراس مى انداخت وقتى بيدار مى شدم چيزى نمى شنيدم وقتى وضع حمل كردم نوزادم دو دستش را به زمين نهاد سرش را به آسمان بلند كرد و لبانش را تكان مى داد، گويى چيزى مى گفت

«عيون اخبار الرضا، ج ١، ص ٣٧ و ٣٨».

معجزه امام هشتم (عليه السلام)

ابن شهر آشوب روايت كرده از سليمان جعفرى كه گفت در خدمت حضرت رضاعليه‌السلام بودم در بستانى كه از آن حضرت بود ناگاه گنجشكى آمد مقابل آن حضرت بر روى زمين و شروع كرد به صيحه زدن و اضطراب كردن حضرت به من فرمود فلانى مى دانى كه اين عصفور چه مى گويد گفتم نه فرمود مى گويد كه مارى مى خواهد جوجه هاى مرا بخورد. پس بردار اين عصا را داخل خانه بشويد و بكش مار را سليمان گفتعصا بر دست گرفتم داخل بيت شدم ديدم مارى كه در جولان است پس كشتم آن را.

«مناقب آل ابى طالب ، ج ٣، ص ٤٤٧ و منتى الامال ، ج ٢، ص ‍ ٣٩١».

معجزه ديگر از امام رضا (عليه السلام)

قطب راوندى روايت از احمد بن (عمرو) كه گفت رفتم خدمت حضرت رضاعليه‌السلام و زوجه ام آبستن بود چون خدمت آن حضرت رسيدم عرض كردم :

من وقتى كه از شهرم بيرون آمدم زوجه ام آبستن بود دعا كن كه حق تعالى بچه او را پسر قرار دهد فرمود او پسر است پس نام گذار اورا عمر گفتم من نيت كرده ام كه او را على نام گذارم و امر كرده ام اهل بيت خود را كه او را على نام گذارند فرمود: نام او را عمرو بگذار پس من وارد كوفه شدم ديدم از براى من پسرى متولد شده او را على نام گذاشته اند پس من او را عمر نام گذاردم همسايگان من كه مطلع شدند از اين مطلب گفتند ديگر ما تصديق نمى كنيم بعد از اين چيزى را كه از تو نقل كنند (يعنى همسايه هاى او كه سنى بودند گفتند بر ما معلوم شد كه تو سنى هستى و نسبت شيعه گى كه به تو داده اند خلاف بوده و ما بعد از اين تصديق نمى كنيم چيزى را كه از تو از اين مقوله به شما نسبت دهند.

راوى مى گويد آن وقت فهميديم كه حضرت نظرش بر من بيش تر بوده از خودم به نفس خودم

«منتهى الامال ، ج ٢، ص ٣٩٠».

معجزه اى از حضرت رضا (عليه السلام)

شيخ صدوق عليه الرحمه روايت از محمد بن احمد نيشابورى كه گفت شنيدم از جده ام خديجه كه گفت چون حضرت رضا داخل نيشابور شد در منزل جده من فرود آمد چون حضرت رضا آن خانوده را در آن محل پسند كرده بود چون وارد خانه ما شد بادامى در كنر حياط ما كاشت و رشد كرد و درختى شد و بار آورد در سال مردم داشتند پس بادام آن درخت را براى شفا مى بردند هر كه را علتى به وجود مى آمد به جهت تيرك از آن بادام مى خورد عافيت پيدا مى كرد و هر كه درد چشم داشت از آن بادام بر چشم خود مى نهاد شفا مى يافت و زن آبستن كه زائيدن بر او دشوار مى شد از آن بادام مى خورد دردش سبك و همان ساعت مى زائيد.

و اگر چهار پاى قولنج مى شد از شاخه آن درخت مى گرفت و بر شكم او مى كشيد خوب مى شد از بركت آن ضحرت پس روزگار بگذشت آن درخت خشك شد.

جد من مى آمد شاخه هاى آن را ببريد (از اثر اين عمل) كور شد پسرش جد من مى آمد و آن درخت را از بيخ مى بريد (از مرتكب) شدن به اين عمل تمام اموالش به بادفنا رفت نقل شده كه مالش حدود هشتاد هزار درهم بود كه براى خودش چيزى نماند يكى ديگر از پسرانش آمد كه اين درخت را از ريشه بركند پاى راست او سياه شد بعد از يك ماه مرد.

«منتهى الامال ، ج ٢، ص ٤٠٤».

يكى ديگر از معجزه هاى امام رضا (عليه السلام)

شيخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوالصلت روايت كرده اند چون به سناباد رسيد پشت مبارك خود را گذاشت به كوهى كه ديگ ها را از آن كوه مى تراشند و گفت خداوندا نفع به بخش به اين كوه و بركت بده در هر چه در ظرفى گذارند كه از اين كه تراشند.

بعد فرمود كه از برايش ديگ ها از سنگ تراشند و فرمودند كه طعام آن حضرت را نريزند مگر در آن ديگ ها.

و آن حضرت خفيف الاكل و كم غذا بوده پس از آن روز مردم ديگ ها و ظرف ها از آن سنگ مى تراشند و بركت يافتند (تا حال كه اهل خراسان از همان ديزى سنگى استفاده مى كنند).

«منتهى الامال ، ج ٢، ص ٤٠٥».

عنايت مخصوص به مقروض درمانده

يكى از شيعيان مدينه نه نام عبد الله بن ابراهيم غفارى مى گويد مردى از خاندان ابو رافع به نام (طيس) از من طلبى داشت و آن را از من طلب مى كرد و اصرار مى كرد.

ديدم او دست بردار نيست نماز صبح را در مسجد مدينه خواندم تصميم گرفتم به حضرت امام رضا عليه‌السلامكه در آن وقت در (غريض) روستاى نزديك مدينه بود پناه ببرم به غريض رفتم وقتى كه به نزديك خانه آن حضرت رسيدم ديدم آن حضرت بر الاغى سوار است و خجالت كشيدمبه محضرش بروم

حضرت به طرف من آمد وقتى كه به من رسيد ايستاد و نگاه كرد سلام كردم ماه رمضان بود عرض كردم قربانت گردم غلام شما از من طلبى دارد و در دريافت آن پافشارى مى كند و مرا رسوا كرده است من پيش خود گفتم حضرت رضاعليه‌السلام به غلامش طيس مى گويد به غفارى مهلت بده و اصلا نگفتم كه طيس چقدر پول از من مى خواهد امام رضاعليه‌السلام به من فرمود: بنشين تا برگردم

مغرب شد نماز مغرب را خواندم روزه بودم و هنوز افطار نكرده بودم سينه ام تنگ شده بود و خواستم برگردم كه ديدم امام رضاعليه‌السلام در حالى كه مردم در گردش بودند و گداها راهش نشسته بودند آمد و آن ها را انفاق كرد تا اين كه از آن ها گذشت و وارد خانه شد و سپس بيرون آمد، مرا طبيد به حضورش رفتم با هم وارد خانه شديم و در كنار هم نشستيم و درباره اوضاع گفت و گو كرديم

سپس فرمود گمان ندارم كه هنوز افطار كرده باشيد گفتم نه افطار نكرده ام براى مغذا طلبيد غذا آوردند خورديم بعد از غذا به من فرمود تشك را بلند كن و زير تشك هر چه هست براى خود بردار تشك را بلند كردم دينارهاى در آن جا بود همه آن ها را برداشتم امامعليه‌السلام چهار نفر همراه من دستور داد آمدند من قبول نكردم تنها ا مدم غلامان مقداد از راه مرا بدرقه كرد نه من آمدم منزل و چراغ را روشن كردم ديدم پولى را كه زير تشك برداشته ام ٤٨ دينار است طلب (طيس ٢٨ دينار بود).

در بين آن دينارها يكى از آن ها نظرم را جلب كرد ديدم بسيار زيبا و خوش ‍ رنگ است آن را برداشتم ديدم به طور آشكار بر روى آن نوشته شده(٢٨) دينار طلب آن مرد است و بقيه مال خودت است

سوگند به خدا به امام رضاعليه‌السلام نگفته بودم كه طلب طيس چقدر است

«سيره چهارده معصوم ، ص ٦٩٩ و اصول كافى ، ج ١، ص ٤٧٨ و ٤٨٨».

يكى از ياران امام رضا عليه‌السلاميونس بن عبد الرحمن كه در سن ٧٣ سالگى در مدينه وفات كرد يونس يكى از آن چهار نفرى است كه به عنوان حامل علوم اسلام در سطح بالا معرفى شده اند كه عبارتند از سلمان جابر سيد حميرى و يونس بن عبد الرحمن حضرت رضاعليه‌السلام سه بار بهشت را براى يونس بن عبد الرحمن ضامن شد.

«قاموس الرجال ، ج ٩، ص ٤٩٠».

يونس داراى تاءليفات ارزنده بود و با بيان و قلم از حريم ولايت و امامت دفاع مى كرد به گفته فضل بن شاذان يونس هزار كتاب در در مخالفين تاءليف كرد.

«سيره چهارده معصوم ، ص ٧٠٣».

حضرت رضاعليه‌السلام هنگام حركت و خروج از مدينه به سوى خراسان افراد خانواده و بستگانش را به دور خود جمع كرد در آن زمان فرزندانش حضرت جواد ٧ سال داشت و به آن ها فرمود هم اكنون براى من گريه كنيد تا صداى گريه شما را بشنوم و من ديگر از اين سفر بر نمى گردم آنگاه دوازده هزار دينار بين آن ها تقسيم نمود در آن سالى كه امام رضاعليه‌السلام عازم خراسان بود همراه پسرش حضرت جوادعليه‌السلام براى انجام حج عمره به مكه رفتند حضرت رضاعليه‌السلام گريان در كنار كعبه ايستاد بود و با خانه خدا وداع مى كرد و پس از طواف به مقام ابراهيمعليه‌السلام رفت و در آن جا به نماز ايستاد.

موفق غلام حضرت رضاعليه‌السلام مى گويد حضرت جوادعليه‌السلام را كنار حجر اسماعيل ديدم نشسته و به راز و نياز مشغول است نشستن آن حضرت به طول كشيد به او عرض كردم فدايت شوم برخيز، فرمود: نمى خواهم از اين جا برخيزم مگر اين كه خدا بخواهد او در اين هنگام بسيار غمگين بود نزد حضرت رضاعليه‌السلام رفتم و ماجرا را گفتم امام رضاعليه‌السلام نزد حضرت جوادعليه‌السلام آمد و فرمود:اى محبوب دل من برخيز عرض كرد نمى خواهم از اين مكان برخيزم

امام رضاعليه‌السلام فرمود: چرا بر نمى خيزم او عرض كرد چگونه برخيزم با اين كه شما را مى بينم به گونه اى با خانه خدا وداع مى كنى كه گويى ديگر به اين جا باز نمى گردى

«سيره چهارده معصوم ، ص ٧١٢».