آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش0%

آيين بندگى و نيايش نویسنده:
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه: کتابخانه فلسفه و عرفان

آيين بندگى و نيايش

نویسنده: شیخ احمد بن فهد حلی
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه:

مشاهدات: 45997
دانلود: 8222

توضیحات:

آيين بندگى و نيايش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45997 / دانلود: 8222
اندازه اندازه اندازه
آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش

نویسنده:
فارسی

باب چهارم: كیفیت دعا

آداب قبل ازدعا

الف - طهارت

ب - استعمال بوی خوش

ج - رو به قبله بودن

د - صدقه دادن

خداوند متعال می فرماید:

- ( فقدموا بین یدی نجویكم صدقه ) ( 125 ) .

یعنی: پیش از نجوا كردنتان، صدقه بدهید .

ه - اعتقاد به قدرت خداوند سبحان بر انجام كارش كه در قرآن كریم می فرماید:

( و لیومنوابی ) ) ( 126 ) .

یعنی: باید برایشان محقق شود كه من قدرت بر اعطای در خواستشان را دارم .

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

366 - ( یقول الله عزوجل: من سالنی و هو یعلم انی اضر و انفع استجیب له ) .

یعنی: خداوند عزیز و جلیل می فرماید: هر كه از من چیزی بخواهد و یقین داشته باشد كه ضرر و منفعت در دست من است، اجابتش خواهم نمود .

و - حسن ظن به خدا داشتن به اینكه اجابتش خواهد نمود.

رجا و امیدواری به رحمت حق

خداوند متعال می فرماید:

( و ادعوه خوفا و طعا ) ( 127 ) .

یعنی: خدای را از روی بیم و امید بخوانید .

367 - ( انا عند ظن عبدی بی فلا یظن عبدی بی الا خیرا ) .

یعنی: گمان بنده ام به من هر چه باشد، من نیز همانطور هستم، پس سزاوار نیست كه به من جز حسن ظن داشته باشد .

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

368 - ( ادعوا الله و انتم موقنون بالا جابه ) .

یعنی: در حالی كه یقین به اجابت خدا دارید، او را بخوانید .

در آنچه خداوند متعال بر حضرت موسی عليه‌السلام وحی فرستاد آمده است:

369 - ( یا موسی، ما دعوتنی و رجوتنی فانی ساغفر لك ) .

یعنی: ای موسی! اگر در حالت امیدواری مرا بخوانی، بزودی تو را خواهم آمرزید .

سلیمان بن فراء از راویان حدیث از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

( اذا دعوت فظن حاجتك بالباب ) ( 128 ) .

یعنی: هر گاه دعا می كنی، گمانت این باشد كه حاجتت پشت در آماده است .

و در روایت دیگر آمده است كه فرمود:

370 - ( فاقبل بقلبك وظن حاجتك بالباب ) .

یعنی: با قلبت به او روی كن و گمانت این باشد كه حاجتت پشت در آماده است .

چگونه انسان حسن ظن به خدا پیدا نكند در حالی كه او اكرم الامین و ارحم الراحمین می باش و اوست كه رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است.

روایت شده است كه:

371 - ( ان الله سبحانه لما نفخ فی ادم من روحه و صار بشرا فعندما استوی جالسا عطس فالهم ان قال: الحمد لله رب العالمین، فقال الله تعالی: یرحمك الله یا ادم ) .

یعنی: هنگام كه خداوند متعال از روحش در آدم دمید و آدم به صورت بشر در آمد، نشست و عطسه ای كرد، به او الهام شد كه بگوید: الحمد لله رب العالمین، خداوند متعال در پاسخش گفت: یرحمك الله یا ادم؛ یعنی: ای آدم خدا! تو را رحمت كند .

بنابر این، اولین خطاب خداوند متعال به حضرت آدم عليه‌السلام توام با رحمت بود.

در روایت آمده است كه:

372 - ( ان الله سبحانه قال لموسی حین ارسله الی فرعون یتوعده و اخبره انی الی العفو و المغفره اسرع منی الی الغضب و العقوبه ) .

یعنی: خداوند سبحان حضرت موسی عليه‌السلام را به سوی فرعون فرستاد تا تهدیدش كند و به او بگوید: سرعت من به رحمت و مغفرت بیشتر است تا به خشم و عقوبت .

در روایت دیگر آمده است:

373 - ( انه استغاث بموسی حین ادركه الغرق و لم یستغث بالله فاوحی الیه یا موسی لم تغث فرعون لانك لم تخلقه ولو استغاث بی لا غثته )

یعنی: فرعون هنگام غرق شدن به جای كمك خواستن از خداوند متعال، از حضرت موسی عليه‌السلام كمك خواست خداوند متفال به او وحی كرد كه ای موسی! او را یاری نمدی چون تو را خلق نكرده ای اما اگر از من یاری می طلبید كمكش می كردم .

محمد بن خالد در كتابش از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت كرده است كه فرمود:

374 - وقتی حضرت یونس عليه‌السلام به دریایی رسید كه قارون در آن بود تقارن به فرشته ای كه مامور او بود گفت: این صدا و ترس و وحشت چیست كه میشنوم؟

فرشته گفت: این یونس است كه خداوند او را در شكم ماهی زندانی كرده و در دریاهای هفتگانه او را گردانده تا به این دریا رسیده است، این صدا و وحشت به خاطر وجود اوست.

قارون گفت: آیا اجازه می دهی با او سخن بگویم؟

فرشته گفت: اجازه دادم.

آنگاه قارون به حضرت یونس عليه‌السلام گفت: چرا به سوی پروردگارت توبه نمی كنی؟

یونس در جواب گفت: چرا تو به سوی پروردگارت توبه نكردی؟

قارون گفت: من به سوی موسی عليه‌السلام توبه كردم ولی از من نپذیرفت، اما اگر توبه سوی خدا توبه كنی و باز گردی، در اولین قدمی كه به سویش برداری، رحمتش را می یابی. مگر نمی بینی كه او با بندگانش چه نیك رفتار می كند و چگونه احسان و رحمتش را بر آنان ارزانی می دارد؟

از جمله نشانه های رحمتش این است كه مومنین را تحریك كرده كه برای برادران ایمانی خود دعا كنند و فرموده است كه:

با زبانی كه مرا با آن معصیت نكرده ای دعا كن و آن زبان دیگران است ( 129 ) .

هم آن دعا را مستجاب می كند و هم چندین برابرش را به تو می دهد، كه این مطلب ان شاء الله به طور مفصل خواهد آمد ( 130 ) .

از دیگر نشانه های رحمتش، روایاتی است كه در ترغیب اهدای ثواب طاعات و عبادات برای مردگان آمده و ثواب آن را چندین برابر قرار داده تا جایی كه از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده است كه فرمود:

375 - ( تدخل علی المیت فی قبره الصلاه و الصوم و الحج و الصدقه و الدعاء و البر و یكتب اجره للذی یفعله و للمیت ) .

یعنی: بعد از مرگ، ثوابهای نماز و روزه و حج و صدقه و دعا و نیكهایی كه برای میت انجام می گیرد به او می رسد و پاداشش هم برای كسی كه آنها را انجام داده، نوشته میشود و هم برای آن مرده.

و نیز فرمود:

377 - ( من عمل من المسلمین عن میت عمل خیر اضعف الله اجره و نفع الله به المیت ) .

یعنی: هر مسلمانی كه به نیابت از طرف میتی، عمل خیری انجام دهد، خداوند متعال پاداش او را دو برابر كرده به آن مرده نیز بهره ای می رساند .

علامت سوی برای رحمت واسعه حق، فرمان او به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه فرمود:

( فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبك و للمومنین و المومنات ) ( 131 ) .

یعنی: پس بدانكه هیچ خدایی جز الله نیست، برای گناه خود و گناه مردان و زنان با ایمان، آمرزش بخواه .

در این آیه كریمه دقت كن و ببین كه چگونه ذات اقدس الهی، فرمان به استغفار را در كنار شهادت به توحید كه اساس اسلام است و احكام الهی، حول آن محور دور می زند قرار داد؟ آیا این جز نهایت عنایت و توجه و كمال رحمت و تفضل اوست؟ به این مقدار هم اكتفاء نكرد و در جای دیگر فرمود:

( انا عند ظن عبدی بی )() ) ( 132 ) .

یعنی: گمان بنده ام هر چه باشد، من همانجا هستم.

و نیز كسی را كه به او سوء ظن داشته و بر او غضب كند، ترسانیده است.

واضحتر از همه دلیلها بر فراوانی لطف و محبتش نسبت به كسی كه به او حسن ظن دارد و اینكه اگر گمان بنده به او نیك باشد، هرگز خلافش را انجام نمی دهد، آیه شریفه قرآن است كه فرمان به توكل می دهد و می فرماید:

( و علی الله فتوكلو ان كنتم مومنین ) ( 133 ) .

یعنی: تنها بر خدا توكل كنید اگر مومن هستید .

اگر جز این آیه، چیز دیگری ما را بر توكل، تحریك نمی كرد كافی بود، چون توكل را شرط ایمان قرار داده است.

سپس این كلام را با بشارت به جزای نیك و تفضل و... برای كسانی كه گرد آن جمع شوند تاكید كرد و فرمود:

( وقالوا حسبنا الله و نعم الوكیل فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم سوء و اتبعوا رضوان الله ) ( 134 ) .

یعنی: گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نیكو یاوری است، آنگاه از جنگ بازگشتند در حالی كه نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند و هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود، اینان به راه خشنودی و رضایت خدا رفتند .

علاوه بر آن بشارت داده كه متوكلین را دوست دارد.

( ان الله یحب المتوكلین ) ( 135 ) .

یعنی: خدا توكل كنندگان را دوست دارد .

از حضرت صادق عليه‌السلام سوال شد كه میزان توكل چیست؟ فرمود:

378 - ( الا یخاف مع الله شیئا ) .

یعنی: وقتی با خدا بود، دیگر از غیر او هراسی نداشته باشد .

بنابر این، مدار و مركز توكل، حسن ظن به خداست، چون تنها، كسی كه به خدا حسن ظن داشته باشد، از غیر او ترسی ندارد.

پس از بررسی آیات قرآنی، نظری به روایات وارده از معصومین عليهم‌السلام نما كه در این باره چه فرموده اند؟

از امام كاظم عليه‌السلام روایت شده است كه فرمود:

379 - ( والله ما اعطی مومن قط خیر الدنیا و الاخره الا بحسن ظنه بالله عزوجل و رجائه له و حسن خلقه والكف عن اغتیاب المومنین، والله تعالی لا یعذب عبدا بعد التوبه و الا ستغفار الا بسوء ظنه و تقصیره فی رجائه الله عزوجل و سوء خلقه و اغتیابه المومنین ) .

یعنی: به خدا قسم به هیچ مومنی، خیر دنیا و آخرت داده نشد مگر به خاطر:

- حسن ظن به خداوند عزیز و جلیل و امیدش به او.

- اخلاق نیكویش.

- و دست برداشتن از غیب مومنین.

- و خدا بنده ای را بعد از توبه و استغفارش عذاب نكرد مگر به خاطر:

- سوء ظن و امید نداشتن به خداوند عزیز و جلیل.

- بد اخلاقی.

- و غیبت مومنین را نمودن .

( ولیس یحسن ظن عبد مومن بالله عزوجل الا كان الله عند ظنه لان الله كریم یستحی ان یخلف ظن عبده و رجاءه فاحسنوا الظن بالله و ارغبوا الیه فان الله تعالی یقول: ) .

یعنی: هرگز بنده مومنی به خداوند عزیز و جلیل حسن ظن نشان نمی دهد مگر آنكه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن و گمان نیكش رفتاری نماید؛ چون خداوند، كریم است و شرم دارد از اینكه با گمان و امید بنده اش مخالف كند، بنابر این گمانتان را به خداوند نیك گردانید و به سوی او میل و رغبت نشان دهید كه خودش می فرماید:.

( الظانین بالله ظن السوء علیهم دائره السوء و غضب الله علیهم ) ( 136 ) .

یعنی: (منافقین و مشركین) بر خدا گمان بد دارند (بدین سبب) بدی برگردشان حلقه زد و خداوند نیز بر آنان خشم گرفت.

در روایت آمده است كه:

380 - ( ان الله تعالی اذا حاسب الخلق یبقی رجل قد فضلت سیئاته علی حسناته فتاخذه الملائكه الی النار و هو یلتقت فیامر الله تعالی برده فیقول له: لم تلتقت و هو اعلم به -؟ فیقول: یا رب، ما كان هذا حسن ظنی بك، فیقول الله تعالی: ملائكتی و عزتی و جلالی ما احسن ظنه بی یوما ولكن انطلقوا به الی الجنه لا دعائه حسن الظن بی ) .

یعنی: خداوند متعال حساب خلق را كه رسید، یك نفر باقی می ماند كه سیئاتش بر حسناتش فزونی دارد، ملائكه او را می گیرند تا به سوی آتش ببرند در حالی كه او پشت سر خود را نگاه می كند، در این هنگام خداوند متعال فرمان می دهد او را برگردانند آنگاه به او می گوید: چرا پشت سر خود را نگاه كردی؟ - البته ذات اقدس الهی خود علت آن را می داند - آن فرد می گوید: خدایا! گمان نیكوی من به تو این نبود (كه مرا به آتش بسوزانی)، در اینجا خداوند سبحان می فرماید:

ملائكه من، به عزت و جلالم سوگند! این بنده حتی یك روز هم به من حسن ظن نداشت، اما او را به بهشت ببرید، چون ادعا كرد كه به من حسن ظن دارد .

عطاء بن یسار می گوید: امیر المومنین عليه‌السلام فرمود:

381 - ( یوقف العبد یوم القیامه بین یدی الله سبحانه و تعالی فیقول: قیسوا بین نعمتی علیه و بین عمله، فیستغرق النعم العمل، فیقول الله: و قد و هبت له نعمتی له فقیسوا بنی الخیر و الشر، فان استوی العملان اذهب الله تعالی الشر بالخیر و ادخله الجنه، و ان كان له فضل اعطاه الله بفضله، و ان كان علیه فضل و هو من اهل التقوی لم یشرك بالله تعالی و اتقی الشرك فهو من اهل المغفره یغفر له ربه برحمته و یدخله الجنه ان شاء بعفوه ) .

یعنی: روز قیامت بنده ای را در برابر خداوند سبحان نگه می دارند، آنگاه (به ملائكه) فرمان می دهد: نعمتهای مرا با عمل او بسنجید، كه نعمت بر عمل می چربد و آن را در بر می گیرد. در اینجا ذات اقدس الهی می فرماید: تمام نعمتهایم را به او بخشیدم، كارهای خیر و شرش را با هم بسنجید، در این هنگام اگر این دو مساوی بودند، خداوند متعال كارهای شر را به واسطه كارهای خیر می برد و او را داخل در بهشت می نماید و اگر كارهای خیرش برتر بود، خداوند متعال او را می بخشد و اگر كارهای شرش برتر بود، ولی با این حال، او در دنیا انسانی با تقوا بوده و چیزی را شریك خداوند متعال قرار نمی داده، و از آن پرهیز داشته است، پروردگار منان به واسطه رحمتش او را بخشیده و از اهل مغفرتش قرار می دهد. و اگر بخواهد، به واسطه عفوش او را داخل بهشت می نماید .

در روایت آمده است كه:

382 - ( ان الله سبحانه و تعالی یجمع الخلق یوم القیامه و لبعضهم علی بعض حقوق و له تعالی قبله تبعات فیقول: عبادی ما كان لی قبلكم فقد و هبته لكم فهبوا بعضكم تبعات بعض و ادخلوا الجنه جمیعا برحمتی ) .

یعنی: خداوند سبحان، روز قیامت تمام خلق را جمع می كند در حالی كه هم آنان بر یكدیگر حقوقی دارند و هم خداوند متعال بر آنان، در این هنگام می فرماید: بندگانم! من حق خود را بخشیدم، شما نیز حقوق یكدیگر را به هم ببخشید و همگی به واسطه رحمت من، وارد بهشت شوید .

از پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

383 - ( ینادی مناد یوم القیامه تحت العرش: یا امه محمد ما كان لی قبلكم فقد وهبته لكم و قد بقیت التبعات بینكم فتوا هبوا و ادخلوا الجنه برحمتی ) .

یعنی: روز قیامت از عرش الهی ندا می رسد كه: ای امت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر حقی از من برگردنتان بود آن را به شما بخشیدم، باقی می ماند حقوق خودتان، پس همدیگر را ببخشید و به واسطه رحمت من وارد بهشت شوید .

محمد بن خالد برقی به واسطه ای از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

384 - مرد عابدی در میان بنی اسرائیل بود، خداوند متعال بر حضرت داوود عليه‌السلام وحی فرستاد كه او ریاكار است، پس از گذشت مدتی، آن مرد از دنیا رفت. حضرت داوود عليه‌السلام بر جنازه اش حاضر نشد، اما چهل نفر از بنی اسرائیل بر جسدش ایستاده و گفتند:

خدایا! ما از او جز خیر دیگری نمی دانیم، اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی، او را بیامرز.

بعد از غسل دادن چهل نفر دیگر ایستادند و گفتند:

خدایا! ما از او جز خیر چیز دیگر نمی دانیم، اما تو از ما داناتری و بهتر می دانی، او را بیامرز.

در اینجا خداوند متعال بر داوود عليه‌السلام وحی فرستاد كه چرا بر او نماز نگزاری! داوود عليه‌السلام جواب داد: به خاطر اینكه خودت به من گفتی كه او ریاكار است.

وحی آمد كه: چون عده ای به نیكوكاری او شهادت دادند، من شهادتشان را تجویز كردم و آنچه را كه من می دانم و آنان نمی دانند، برایش آمرزیدم.

خوف و ترس از خدا

سزاور است كه امیدواری همراه با خوف باشد كه امیر المومنین عليه‌السلام فرمود:

385 - ( ان استطعتم ان یحسن ظنكم بالله و یشتد خوفكم منه فاجمعوا بینهما فانما یكون حسن ظن العبد بربه علی قدر خوفه منه، و ان احسن الناس بالله ظنا لا شدهم خوفا منه ) .

یعنی: سعی كنید هم به خداوند حسن ظن و هم از او هراس داشته باشید؛ چون حسن ظن هر كس به خدا به اندازه ترس او از خداست. بنابر این، كسانی گمانشان به او نیك تر است كه از او هراس بیشتری دارند .

حسن بن ابی ساره گوید: شنیدم حضرت صادق عليه‌السلام می فرمود:

386 - ( لا یكون العبد مومنا حتی یكون راجیا خائفا، ولا یكون راجیا خائفا حیت یكون عاملا لما یخاف و یرجو ) .

یعنی: بنده به درجه ایمان نمی رسد مگر آنكه هم امیدوار باشد و هم خائف و امیدوار و خائف نمی گردد مگر آنكه بر طبق ترس و رجائش عمل كند .

علی بن محمد روایت كرده است كه یكی از اصحاب گوید: به حضرت صادق عليه‌السلام گفتم: عده ای از دوستان شما مرتكب گناه می شوند و می گویند (به رحمت حق) امیدواریم، حضرت فرمود:

387 - ( كذبوا اولئك لیسوا لنا بموالی اولئك قوم رجحت بهم الامانی، و من رجا شیئا عمل له، و من خاف شیئا هرب منه ) .

یعنی: دروغ می گویند، هرگز دوستان ما نیستند، اینان افرادی هستند كه آرزوهایشان بر آنان چیره شده، كسی كه به چیره شده، كسی كه به چیزی امید دارد، كاری می كند كه به آن برسد و كسی كه از چیزی می ترسد، از آن فرار می نماید .

نمونه هایی از خوف اولیا

388 - صدای حزن و ناله حضرت ابراهیم عليه‌السلام تا حدود یك میل ( 137 ) به گوش می رسد. تا جایی كه خداوند متعال او را اینگونه مدح كرد:

( ان ابراهیم لحلیم اواه منیب ) ( 138 ) .

یعنی: همانا ابراهیم سه صفت داشت. بردبار بود، ناله های بسیار داشت و اهل توبه و انابه بود .

و هنگامه نماز، از او صدایی چون صدای دیگ جوشان شنیده می شد.

دوم - از سینه مبارك رسول خاتم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز چنین صدایی شنیده می شد.

سوم - امیر مومنان عليه‌السلام هرگاه وضو ساختن را آغاز می كرد، رنگ چهره اش از ترس خداوند متعال تغییر می كرد.

چهارم - حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در نماز از ترس خداوند متعال به هیجان می آمد.

پنجم - امام حسن مجتبی عليه‌السلام وقتی از وضویش فارغ می شد، رنگش بر می گشت و چون سببش را از حضرت می پرسیدند، می فرمود:

389 - ( حق علی من اراد ان یدخل علی ذی العرش ان یتغیر لونه ) .

یعنی: كسی كه می خواهد بر صاحب عرش وارد شود، سزاوار است كه رنگش تغییر كند .

ششم - مانند همین، از امام زین العابدین عليه‌السلام نیز روایت شده است.

هفتم - مفضل بن عمر از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

390 - ( حدثنی ابی عن ابیه عليه‌السلام ان الحسن بن علی علیهماالسلام كان اعبد الناس فی زمامه و ازهد هم و افضلهم، و كان اذا حج ما شیا و ربما مشی حافیا، و كان اذا ذكر الموت بكی، و اذا ذكر البعث و النشور بكی، و اذا ذكر الموور علی الصراط بكی، و اذا ذكر العرض علی الله شهق شهقه یغشی علیه منها، و كان اذا قام فی صلاته ترتعد فرائصه بین یدی ربه عزوجل و كان اذا ذكر الجنه و النار اضطرب اضطراب السلیم، و سال الله الجنه، و تعوذ بالله من النار ) .

یعنی: پدرم از پدرش روایت كرده است كه فرمود: امام حسن بن علی عليهما‌السلام عابدترین و زاهدترین و فاضل ترین مردم در روزگار خود بود، اگر به حج می رفت با پای پیاده و چه بسا با پای برهنه می رفت.

هرگاه به یاد مرگ می افتاد، گریه می كرد، وقتی برانگیخته شدن در قیامت را به یاد می آورد، گریه می كرد، به یاد گذشتن بر صراط كه می افتاد، گریه می كرد و آنگاه كه به یاد عرضه اعمال در برابر ذات اقدس الهی می افتاد، نعره ای می زد و خاموش می شد. وقتی در برابر پروردگار عزیز و جلیلش به نماز می ایستاد، گوشتهای دو پهلویش می لرزید. و هر وقت بهشت و جهنم را یاد می كرد مانند انسان مار گزیده، به اضطراب می آمد، از خدا آرزوی بهشت می كرد و از جهنم به او پناه می برد .

هشتم - عایشه گوید:

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با ما سخن می گفت و ما با او حرف می زدیم، اما همینكه وقت نماز فرا می رسید، گویا نه او ما را می شناسد و نه ما او را.

وقتی مقربین در درگاه الهی و انبیا و مرسلین اینگونه هراس در دل داشته باشد، امثال ما كه غرق در گناهیم و عیوب، ما را فرا گرفته چه باید بكنیم؟

ز - ادب دیگر این است كه از خدا چیز حرام یا قطع رحم درخواست نكند.

ح - چیزی كه متضمن قلت حیاهای باشد، از خداوند نخواهد.

در تفسیر آیه شریفه:

( ادعوا ربكم تضرعا و خفیه انه لا یحب المعتدین ) ( 139 ) .

یعنی: پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید كه او متجاوزان را دوست ندارد .

مفسرین گفته اند: تضرعا و خفیهیعنی با حالت خشوع و فروتنی از خدا چیز بخواهد و معتدین، كسانی اند كه در دعا از حدود خود تجاوز می كنند؛ مثلا از خداوند منازل و درجات انبیا عليهم‌السلام را می طلبند.

امیر المومنین عليه‌السلام فرمود:

391 - ( یا صاحب الدعاء لا تسال ما لا یكون ولا یحل ) .

یعنی: ای كه اهل دعایی چیزی را كه امكان ندارد یا حلال نیست، نخواه .

و نیز فرمود:

392 - ( من سال فوق قدره استحق الحرمان ) .

یعنی: كسی كه بیش از قدر و اندازه خود، طلب كند، مستحق محروم شدن است .

ط - پاكسازی شكم از طریق روزه، گرسنگی و توبه مجدد نمودن.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

393 - ( من اكل الحلال اربعین یوما نور الله قلبه ) .

یعنی: كسی كه چهل روز حلال بخورد، خداوند متعال قلبش را نورانی می گرداند .

394 - ( ان الله ملكا ینادی علی بیت المقدس كل لیله: من اكل حراما لم یقبل الله منه صرفا ولا عدلا ) .

یعنی: خداوند متعال فرشته ای دارد كه هر شب بر بیت المقدس اینگونه ندا می دهد: كسی كه حرامی بخورد، نه عمل مستحبی از او قبول می شود و نه عمل واجبی.

395 - ( لو صلیتم حتی تكونوا كالا وتار، و صمتم حتی تكونوا كالحنایا، لم یقبل الله مكنم الا بورع حاجز ) .

یعنی: اگر آنقدر نماز بگذارید تا مانند زه كمان گردید و آنقدر روزه بگیرند تا چون كمان شوید، خداوند قبول نمی كند مگر آنكه از محرمات دوری كنید .

396 - ( العباده مع اكل الحرام كالبناء علی الرملو قیل: علی الماء ) .

یعنی: عبادت همراه با حرامخوری مانند ساختن ساختمان بر روی ریگ است. و در روایتی آمده: مانند ساختن ساختمان بر آب است .

397 - ( یكفی من الدعاء مع البر ما یكفی الطعام من الملح ) .

یعنی: آن مقدار نمك كه در غذا كافی است، همان مقدار دعا در كنار عمل كفایت می كند ( 140 ) .

باید دانست: بعضی از این شروطی كه ذكر شد، همچنانكه جزء مقدمات دعاست، تداوم آن تا بعد از دعا نیز لازم است.

آداب همراه دعا

الف - درنگ نمودن در حال دعا و عجله نكردن:

در وحی قدیم آمده است كه:

398 - ( ولا تمل من الدعاء فانی لا امل الا جابه ) .

یعنی: از دعا كردن، ناراحت و ملول نشو؛ چون من از اجابت كردن، ناراحت نمی شوم .

عبد العزیز طویلاز امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

399 - ( ان العبد اذا دعا لم یزل الله تعالی فی اجابته ما لم یستعجل ) .

یعنی: بنده وقتی دعا می كند اگر عجله نكند خداوند متعال حاجتش را خواهد داد .

و از آن حضرت مروی است كه فرمود:

400 - ( ان العبد اذا عجل فقام لحاجته یقول الله تبارك و تعالی: اما یعلم عبدی انی انا الله الذی اقضی الحوائج؟ ) .

یعنی: اگر بنده ای عجله كند و به دنبال حاجتش بر خیزد، خداوند تبارك و تعالی می گوید: آیا بنده ام نمی داند كه من باید حوایج را بر آورده سازم؟ .

در روایت دیگر آمده است كه:

401 - ( اذا استعجل العبد فی صلاته یقول سبحانه: استعجل عبدی ایراه یظن ان حوائجه بید غیری؟ ) .

یعنی: هرگاه بنده در نمازش عجله كند، خداوند سبحان می گوید: بنده ام عجله به خرج داد، آیا گمان می كند حوایجش در دست غیر من است؟ .

از امام باقر عليه‌السلام روایت است كه:

402 - ( یا باغی العلم، صل قبل ان لا تقدر علی لیل ولا نهار تصلی فیه، انما مثل الصلاه لصاحبها كمثل رجل دخل علی ذی سلطان فانصب له حتی فرغ من حاجته فكذلك المرء المسلم باذن الله عزوجل ما دام فی الصلاه لم یزل الله عزوجل ینظر الیه یفرغ من صلاته ) .

یعنی: اس كسی كه در طلب دانشی! نماز بگزار قبل از آنكه نه شب، قدرت بر نماز داشته باشی و نه روز، نماز گزار چون كسی است كه بر سلطانی وارد شود و آن سلطان به سخنان وی گوش فرا دهد تا از ذكر خواسته هایش فارغ گردد، انسان مسلمان نیز این چنین است، تا وقتی كه در نماز است، خداوند متعال به او گوش می دهد و نظر و توجه می كند تا از نمازش فارغ گردد .

امام صادق عليه‌السلام فرمود:

403 - ( اذا صلیت فریضه فصلها لوقتها صلاه مودع یخاف ان لا یعود الیها ابدا ثم اصرف بصرك الی موضع سجودك فلو تعلم من عن یمینك و شمالك لا حسنت صلاتك، و اعلم انك بین یدی من یراك ولا تراه ) .

یعنی: هرگاه خواستی نماز واجبی به جای بیاوری، مانند كسی باش كه می خواهد با نماز، وداع كند و دیگر هرگز به آن بر نخواهد گشت (چون مرگش فرا رسیده است) چشمت را به سجدگاه متوجه كن، اگر بدانی كه افرادی در راست و چپت، تو را می بینند، نماز بهتر بجای می آوری اما بدان در برابر كسی هستی كه تو را می بیند ولی تو او را نمی بینی.

پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

404 - ( یا ابا ذر، ما دمت فی الصلاه فانك تقرع باب الملك و من یكثر قرع باب الملك یفتح له، یا ابا ذر، ما من مومن یقوم الی الصلاه الا تناثر علیه البر ما بینه و بین العرش و وكل الله به ملكا ینادی: یابن ادم، لو تعلم مالك فی صلاتك و لمن تناجی لما سئمت ولا التقت الی شی ء ) .

یعنی: ای ابا ذر! مادام كه در نمازی، مشغول كوبیدن در خانه پادشاه عالمی و هر كس كه در خانه چنین پادشاهی را بكوبد، حتما آن در بر رویش گشوده خواهد شد. ای ابا ذر! هر گاه مومنی به نماز می ایستد، به اندازه فاصله اش تا عرش الهی بر او نیكی می ریزد و خداوند متعال فرشته ای را به او وكیل می كند كه ندا بدهد: ای فرزند آدم! اگر بدانی كه در نمازت چه هست و با چه كسی مشغول مناجاتی، هرگز خسته نمی شوی و به چیز دیگری روی نخواهی كرد .

در آنچه خداوند متعال بر فرزند عمران وحی فرستاده آمده است كه:

405 - ( یا موسی، عجل التوبه، و اخر الذنب، و تان فی المكث بین یدی فی الصلاه، ولا ترج غیری، و اتخذنی جنه للشدائد، و حصنا لملمات الامور ) .

یعنی: ای موسی! توبه را پیش بینداز و گناه را پس. و وقتی در برابرم به نماز ایستاده ای، دقت به خرج بده، به غیر من دل نبند و مرا چون سپری بنما در برابر سختیها و قلعه ای در برابر حوادث .

ب - اصرار و پافشاری در دعا:

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

406 - ( ان الله یحب السائل اللحوح ) .

یعنی: خداوند درخواست كننده مصررا دوست دارد .

ولید بن عقبه هجری گوید شنیدم امام باقر عليه‌السلام می فرماید:

407 - ( والله لا یلح عبد مومن علی الله فی حاجته الا قضاها الله له ) .

یعنی: به خدا قسم! هرگز بنده مومنی در حاجتش بر خدا اصرار نكرد مگر آنكه خداوند متعال آن حاجت را بر آورده نمود .

ابوالصباحاز امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

408 - ( ان الله كره الحاح الناس بعضهم علی بعض فی المساله، واحب ذلك لنفسه، ان الله یحب ان یسال و یطلب ما عنده ) .

یعنی: خداوند متعال دوست ندارد كه مردم هنگام درخواست از یكدیگر، اصرار ورزند اما این را برای خودش دوست دارد، خدا دوست دارد كه مردم آنچه نزد اوست، بخواهند و طلب كنند .

ج - نام بردن حاجت:

ابن عبد الله فراء از حضرت صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

409 - ( ان الله تبارك و تعالی یعلم ما یرید العبد اذا ولكنه یحب ان یبث الیه الحوائج ) .

یعنی: خداوند تبارك و تعالی می داند كه بنده هنگام دعا چه می خواهد، ولی دوست دارد كه حوایج از به درگاهش شرح دهد .

از كعب الاحبار مروی است كه در تورات نوشته شده:

( یا موسی، من احبنی لم ینسنی، و من رجا معروفی الح فی مسالتی. یا موسی، انی لست بغافل عن خلقی ولكن احب ان تسمع ملائكتی ضجیج الدعاء من عبادی، وتری حفظتی تقرب بنی ادم الی بما انا مقویهم علیه و مسببه لهم ) ( 141 ) .

یعنی: از موسی! كسی كه مرا دوست دارد، فراموش نمی كند و كسی كه به نیكیهای من امیدوار است، در درخواستش، اصرار می نماید. ای موسی! من از مخلوقاتم غافل نیستم (و خبر دارم) ولی دوست دارم كه ملائكه ام صدای ضجه دعا را از بندگانم بشنوند و ملازمان من ببینند كه چگونه بنی آدم به خاطر چیزهایی كه قدرت و اسبابش در دست من است، به من تقرب می جویند .

د - مخفی دعا كردن:

اولا این دعا از آفت ریا به دور است و ثانیا خداوند متعال بدان فرمان داده است كه:

( ادعوا ربكم تضرعا و خفیه ) ( 142 ) .

یعنی: پروردگارتان را با حالت تضرع و خفا بخوانید .

و ثالثا روایاتی در این باب آمده است از جمله:

اسماعیل بن هماماز امام رضا عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

410 - ( دعوه العبد سرا دعوه واحده تعدل سبعین دعوه علانیه ) .

یعنی: یك دعای مخفی بنده، برابر است با هفتاد دعای علنی.

در روایت دیگر آمده است كه:

411 - ( دعوه تخفیها افضل من سبعین دعوه تظهرها ) .

یعنی: دعایی كه آن را مخفی بداری از هفتاد دعایی كه آشكارش نمایی، برتر است .

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده است كه فرمود:

412 - ( ان ربك یباهی الملائكه بثلاثه نفر: رجل یصبح فی ارض قفر فیاذن و یقیم ثم یصلی، فیقول ربك للملائكه: انظروا الی عبدی یصلی ولا یراه احد غیری، فینزل سبعون الف ملك یصلون وراءه و یستغفرون له الی الغد من ذلك الیوم. و رجل قام من اللیل یصلی وحده فسجد و نام و هو ساجد فیقول: انظروا الی عبدی روحه عندی و جسده ساجد لی. و رجل فی زحف فیفر اصحابه و یثبت و هو یقاتل حتی قتل ) .

یعنی: پروردگار منان به واسطه وجود سه نفر، بر ملائكه مباهات می كند:

اول - كسی كه در بیابان بی آب و علف و خالی از سكنه واقع شده، اذان و اقامه می گوید و نماز می خواند، در اینجا پروردگار به ملائكه می گوید: به بنده ام نظر كنید، نماز می خواند در حالی كه احدی جز من او را نمی بیند، در این حال هفتاد هزار فرشته فرود آمده پشت سرش نماز می گزارند و تا فردای آن روز، برایش استغفار می كنند.

دوم - كسی كه از خوابش بر می خیزد تا به تنهایی نماز بخواند، به سجده می رود و در همان حال خواب او را فرا می گیرد، در اینجا خداوند متعال می گوید: به بنده ام نظر كنید، روحش نزد من است و جسدش در برابرم ساجد.

سوم - كسی كه در حال جنگ، یارانش فرار كنند ولی او ثابت قدم بماند و نبرد كند تا كشته شود .

ه - دعا را نسبت به دیگران گسترش دادن:

ابن قداح از حضرت صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

413 - ( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اذا دعا احدكم فلیعمم فانه اوجب للدعاء. )

یعنی: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرگاه یكی از شما خواست دعا كند، آن را تعمیم بدهد (و برای دیگران نیز دعا كند) كه این عمل در دعا شایسته است .

و - اجتماع كردن برای دعا:

خداوند متعال می فرماید:

( واصبر نفسك مع الذین یدعون ربهم ) ( 143 ) .

یعنی: در كنار كسانی كه پروردگارشان را می خوانند، صبر كن .

علاوه بر این، برای مباهله (كه خود یك دعاست) فرمان به اجتماع داده است، ابو خالد گوید: حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

414 - ( ما من رهط اربعین رجلا اجتمعوا فدعوا الله فی امر الا استجاب الله لهم، فان لم یكونوا اربعین فاربعه یدعون الله عشر مرات الا استجاب الله عزوجل لهم فان لم یكونوا اربعه فواحد یدعو الله اربعین مره یستجیب الله العزیز الجبار له ) .

یعنی: رخ نداده است كه چهل نفر در یك جا جمع شوند و خداوند متعال را در كاری بخوانند مگر آنكه ذات اقدس الهی آنان را اجابت فرمود، اگر چهل نفر نشدند، می شود چهار نفر جمع شوند و ده بار خدای را بخوانند تا اجابتشان كند و اگر چهار نفر هم نبودند، حتی یك نفر هم می تواند خداوند را چهل مرتبه بخواند و دعا كند تا آن ذات عزیز و جنات اجابتش نماید .

عبد الا علی نیز از آن حضرت روایت كرده است كه:

415 - ( ما اجتمع اربعه قط علی امر فدعوا الله تعالی الا تفرقوا عن اجابه ) .

یعنی: هر گز نشده است كه چهار نفر برای یك كاری اجتماع كنند و خداوند متعال را بخوانند مگر آنكه با اجابت دعا، متفرق گردیدند .

آمین گفتن در دعا

آن كس كه آمینمی گوید: در دعا شریك است، آنجا كه خداوند متعال به موسی و هارون عليهما‌السلام می فرمود:

( قد اجیبت دعوتكما ) ( 144 ) .

یعنی: دعای شما دو نفر اجابت شد .

دعا را حضرت موسی عليه‌السلام كرده بود و هارون، آمین گفته بود، اما ذات اقدس الهی، آن را به هر دو نسبت می دهد.

علی بن عقبه از مردی و او از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

416 - ( كان ابی اذا حزنه امر جمع النساء والصبیان ثم دعا و امنوا ) .

یعنی: هرگاه پدرم از چیزی محزون می شد (و مشكلی برایش پیش می آمد) زنان و كودكان را جمع كرده و دعا می نمود و آنان آمین می گفتند .

سكونی از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

417 - ( الداعی و المومن شریكان ) .

یعنی: دعا كننده و آمین گو، با هم شریكند .

ز - اظهار خشوع:

خداوند متعال می فرماید:

( ادعوا ربكم تضرعا و خفیه ) ( 145 ) .

یعنی: پروردگارتان را در حال تضرع و خفا بخوانید .

در دعای معصومین عليهم‌السلام آمده است كه:

418 - ( ولا ینجی منك الا التضرع الیك ) .

یعنی: تنها تضرع به درگاه تو موجب نجات است.

در آنچه به موسی عليه‌السلام وحی شده آمده است:

( یا موسی، كن اذا دعوتنی خائفا مشفقا و جلا، و عفر وجهك فی التراب، و اسجد لی بمكارم بدنك، و اقنت بین یدی فی القیام و ناجنی حیث تناجنی بخشیه من قلب و جل ) ( 146 ) .

یعنی: ای موسی به هنگام دعا باید خائف، سوخته دل و بیمناك باشی، صورتت را به خاك بمال و با بهترین اعظمت در برابرم سجده كن، در مقابل من كه ایستاده ای دستهای گدایی را به قنوت بلند كن و به هنگام مناجات با حالتی هراسناك و قلبی بیمناك مناجات بنما .

و در آنچه كه بر عیسی عليه‌السلام وحی فرستاده آمده است كه:

419 - (یا عیسی، ادعنی دعاء الغریق الحزین الذی لیس له مغیث.

یا عیسی، اذل قلبك و اكثر ذكری فی الخلوات و اعلم ان سروری ان تبصیص الی و كن فی ذلك حیا ولا تكن میتا و اسمعنی منك صوتا حزینا) .

یعنی: ای عیسی! همچون انسان غریق و محزونی كه هیچ نجات دهنده ای ندارد، مرا بخوان؛ ای عیسی! قلبت را در برابر من خوار و ذلیل كن و در خلوتها بسیار یاد من باش. بدان خوشحالی من در این است كه با خوف و رجا به سوی من بیایی، اما مبادا با قلبی مرده چنین كنی، بلكه باید قلبت زنده و با نشاط باشد و از جانب خودت، صوت حزینی را بگوش من برسان .

در روایت آمده است كه:

420 - ( لما بعث الله موسی و هارون عليهما‌السلام الی فرعون قال لهما: لا یروعكما لباسه فان ناصیته بیدی، ولا یعجبكما ما متع به من زهره الحیاه الدنیا و زینه المترفین فلو شئت زینتكما بزینه یعرف فرعون حین یراها ان مقدرته یعجز عنها ) .

یعنی: آنگاه كه خداوند متعال موسی هارون عليهما‌السلام را به سوی فرعون فرستاد به آن دو گفت: مبادا لباسهای فاخرش شما را بترساند كه زمام كار او در دست من است. و مبادا از بهره وری دنیا و زینتهای او تعجب كنید كه اگر می خواستم شما دو نفر را طوری زینت می كردم كه هر وقت، فرعون شما را ببیند بفهمند كه قدرتش در برابر آن عاجز است .

( ولكنی ارغب بكما عن ذلك فازوی الدنیا عنكما، و كذلك افعل باولیائی انی لازودهم عن نعیمها كما یزود الراعی غنمه عن مراتع الهلكه، و انی لا جنبهم سلوكها كما یجنب الراعی اشفیق ابله عن موارد العثره و ما ذاك لهوانهم علی ولكن لیستكموا نصیبهم من كرامتی سالما موفرا ) .

یعنی: ولی من شما را بر آن ترجیح می دهم، بنابر این، دنیا را از شما دور كردم و این روش برخورد من است با دوستانم. به آنان آن مقدار نعمت دنیا می دهم كه چوپان از علفهای هلاكت و نابودی به گوسفندانش می دهد، من دوستانم را از سلوك در دنیا دور نگه می دارم همچنانكه چوپان مهربان، شترهایش را از لغزشگاهها و پرتگاهها نگاهداری می نماید، بنابر این، دور نگهداشتن دوستانم از دنیا به خاطر این نیست كه آنان من بی ارزشند بلكه به خاطر این است كه در حال سلامت، به كمال كرامت در نزد من برسند .

( انما یتزین لی اولیائی بالذل و الخشوع و الخوف الذی یثبت فی قلوبهم فیظهر من قلوبهم علی اجسادهم، فهو شعارهم و دثارهم الذی به یستشعرون، و نجاتهم التی بها یفوزون، و درجاتهم التی یاملون، و مجدهم الذی به یفتخرون، و سیماهم التی بها یعرفون ) .

یعنی: زینت اولیایم در برابر من، فروتنی و خشوع و هراسی است كه در قلبهاشان خانه كرده و از آنجا در بدنهایشان آشكار شده است. این چنین حالتی ظاهر و باطن آنان را تشكیل می دهد و موجب نجاتشان است تا به درجاتی كه آرزویش را می كشند نایل آیند، مجد و عظمت آنان در همین فروتنی و خشوع است و بدان افتخار هم می كنند، این حالت، علامت آنان است كه بدان شناخته می شوند .

( فاذا لقیتهم یا موسی، فاخفض لهم جناحك، و الن لهم جانبك، و ذلل لهم قلبك ولسانك، و اعلم انه من اخاف لی ولیا فقد بارزنی بالمحاربه ثم انا الثائر لهم یوم القیامه. )

یعنی: ای موسی! هر گاه اینان را دیدی، برایشان بال گسترده، با نرمش و ملاطفت رفتار كن و قلب و زبانت را برایشان فروتن قرار بده و بدانكه هر كس دوست مرا بترساند با من به جنگ و مبارزه برخاسته است و در قیامت علیه او غضبناك خواهم بود .

ح - مقدم داشتن مدح و ثنای الهی بر هر چیز:

- حارث بن مغیرهروایت كرده است كه شنیدم امام صادق عليه‌السلام می گفت:

421 - ( ایاكم اذا اراد ان یسال احدكم ربه شیئا من حوائج الدنیا حتی یبدا بالثناء علی الله عزوجل و الحمدحه له، و الصلوه علی النبی و اله، ثم یسال الله حوائجه ) .

یعنی: اگر یكی از شما حاجتی از حوایج دنیای داشت، قبل از هر چیز اول خداوند عزیز و جلیل را ثنا كند و مدح گوید، بعد صلوات بر پیامبر و آلش بفرستد، سپس حاجات خود را طلب كند .

و فرمود:

422 - ( ان رجلا دخل المسجد وصل ركعتین، ثم سال الله عزوجل، فقال رسول الله، صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم -: اعجل العبد ربه، و جاء اخر فصلی ركعتین ثم اثنی علی الله عزوجل، وصلی علی النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فقال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : سل تعطه. )

یعنی: فردی داخل مسجد شد، دو ركعت نماز گزارد و از خدا چیزی طلب كرد، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: این بنده در درگاه الهی عجله به خرج داده است. فرد دیگری آمد و دو ركعت نماز گزارد، سپس خداوند عزیز و جلیل را ثنا كرد و صلوات بر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرستاد، در این هنگام حضرت فرمود: بخواه كه حاجتت داده خواهد شد .

محمد بن مسلم گوید: امام صادق عليه‌السلام فرمود:

423 - ( ان فی كتاب امیر المومنین عليه‌السلام ان المساله بعد المدحه فاذا دعوت فمجده، قال: قلت: كیف نمجده؟ قال: تقول: ) .

یعنی: در كتاب امیر المومنین عليه‌السلام آمده است: سئوال، مرتبه اش بعد از مدح الهی است، پس هر گاه خواستی دعا كنی، او را به بزرگی یاد كن .

راوی گوید: حضرت پرسیدم چگونه او را به بزرگی یاد كنم؟ فرمود: می گویی:

( یا من هو اقرب الی من حبل الورید، یا من یحول بین المرء و قلبه، یا من هو بالمنظر الا علی، یا من لیس كمثله شی ء ).

یعنی: ای كسی كه از رگ گردن به من نزدیكتری! ای كسی كه میان انسان و قلبش، حایل می شوی! ای كسی كه در نظرها برتری! ای كسی كه چیزی مانند تو نیست! .

معاویه بن عمار از حضرت صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

424 - ( انما المدحه ثم الثناء ثم الا قرار بالذنب ثم المساله، انه والله ما خرج عبد من الذنب الا بالا قرار ) .

یعنی: اول مدح و ثنا، سپس اعتراف به گناه، آنگاه طرح سوال و درخواست، كه به خدا قسم! بنده ای از گناه، نجات نیافت مگر به واسطه اقرار .

عیسی بن ابی القاسم گوید: امام صادق عليه‌السلام فرمود:

425 - ( اذا طلب احدكم الحاجه فلیثن علی ربه و لیمدحه، فان الرجل منكم اذا طلب الحاجه من سلطان هیا له من الكلام احسن ما یقدر علیه، فاذا طلبتم الحاجه فمجدوا الله العزیز الجبار و امدحوه و اثنوا علیه تقول: ) .

یعنی: هر گاه یكی از شما خواست حاجتی طلب كند، اول پروردگارش را مدح و ثنا نماید؛ چون اگر فردی از سلطانی چیزی بخواهد، تا آنجا كه می تواند، كلام نیك به كار می برد، پس هنگام طلب حاجت، اول خداوند عزیز و جبار را به بزرگی یاد كنید و اینگونه مدح و ثنا نمایید:.

( یا اجود من اعطی، و یا خیر من سئل، و یا ارحم من استرحم، یا واحد، یا احدی، یا صمد، یا من لم یلد و لم یولد ولم یكن له كفوا احد، یا من لم یتخذ صاحبه ولا ولدا، یا من یفعل ما یشاء و یحكم ما یرید و یقضی ما احب، یا من یحول بین المرء و قلبه، یا من هو بالمنظر الا علی، یا من لیس كمثله شی ء، یا سیمع، یا بصیر،.... )

یعنی: ای كسی كه در میان بخشندگان، بخشنده تری! ای كسی كه از هر سوال شونده ای بهتری! ای رحیم تر از هر رحم كننده ای! ای تنها! ای بی همتا! ای كسی كه همه به تو نیازمندند! ای كسی كه نمی زایی و زائیده نشده ای! ای كسی كه هیچ كس با تو برابری نمی كند! ای كسی كه همسر و فرزندی برای خود اختیار نكرده ای! ای كسی كه هر چه بخواهی انجام می دهی! ای كسی كه هر چه اراده كنی بر طبق آن حكم می كنی! ای كسی كه هر چه دوست داشته باشی آن را مقدر می نمایی! ای كسی كه بین انسان و قلش حایل می شوی! ای كسی كه در چشم اندازی والائی! ای كسی كه چیزی چون تو نیست! ای شنونده! ای بیننده!....

( و اكثر من اسماء الله عزوجل فان اسماء الله تعالی كثیره، وصل علی محمد وال محمد، و قل:. )

یعنی: نامهای خداوند عزیز و جلیل را هر چه بیشتر (بر زبان جاری) كن، چون او نامهای فراوانی دارد، بعد بر محمد و آل محمد صلوات بفرست آنگاه بگو:.

( اللهم اوسع علی من رزقك الحلال ما اكف به وجهی، و اودی به امانتی، و اصل به رحمی، ویكون لی عونا علی الحج و العمره )().

یعنی: بار الها! روزی حلالت را بر من بگستران آن مقدار كه بتوانم آبرویم را حفظ كرده، دیونم را ادا كنم، صله رحم بنمایم و كمكی برای من باشد تا بتوانم حج و عمره به جای آوردم .

ط - تقدیم صلوات بر پیامبر و آلش علیهم السلام.

ابو بصیر از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

426 - ( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من ذكرت عنده فنسی ان یصلی علی خطی ء الله به طریق الجنه ) .

یعنی: پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

كسی كه در برابرش نام من برده شود و فرامش كند بر من صلوات بفرستد، خداوند متعال او را از بهشت به خطا می برد .

ابن القداح نیز از آن حضرت روایت كرده است كه فرمود:

427 - ( سمع ابی رجلا بالبیت یقول: اللهم صل علی محمد، فقال: لا تبترها ولا تظلمنا حقنا، قل: اللهم صل علی محمد و اهل بیته ) .

یعنی: پدرم از فردی كه خود را به خانه كعبه آویزان كرده بود شنید كه می گوید: اللهم صل علی محمد، به او گفت: آن را ابتر ودم بریده نكن و نسبت به حق ما ظلم روا مدار بلكه بگو: اللهم صلی علی محمد و اهل بیته .

عبد الله بن نعیم گوید به حضرت صادق عليه‌السلام عرض كردم: من داخل خانه خدا شدم در حالی كه هیچ دعایی به خاطرم نمی آمد مگر صلوات بر محمد و آل محمد، حضرت فرمود:

428 - ( اما انه یخرج احد بافضل مما خرجت به ) .

یعنی: آگاه باش كه كسی بهتر از آنچه تو كردی انجام نداده است .

جابر از امام باقر عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

429 - ( ان عبدا مكث فی النار یناشد الله سبعین خریفا و سبعین حریفا و الخریف سبعون سنه وسبعون سنه ثم قال عليه‌السلام : انه سال الله بحق محمد و اهل بیته لما رحمتنی، قال عليه‌السلام : فاوحی الله الی جبرئیل عليه‌السلام ان اهبط الی عبدی فاخرجه الی، قال، یا رب، كیف لی بالهبوط فی النار؟ قال: انی قد امرها ان تكون علیك بردا و سلاما، قال: یا رب، فما علمی بموضعه؟ قال: انه فی جب من سجین، قال: فهبط الیه و هو معقول علی وجهه بقدومه، قال: قلت: كم لبث فی النار؟ قال: ما احصی كم تركت فیها خلفا، قال: فاخرجه الیه، قال: فقال له: یا عبدی، كم كنت تناشدنی فی النار؟ قال: ما احصی یا رب، قال: اماو عزتی و جلالی لولا ما سالتنی به لاطلت هوانك فی النار لكنه حتم حتمته علی نفسی لا یسالنی عبد بحق محمد و اهل بیته الا عفرت له ما كان بینی و بینه، فقد غفرت لك الیوم ) .

یعنی: بنده ای در آتش جهنم، صد و چهل حریف خدا را می خواند كه هر حریف، صد و چهل سال است، آنگاه خدا را به حق محمد و اهل بیتش قسم می دهد كه: بر من ترحمی بنما، در اینجا خداوند متعال به جبرئیل وحی می فرستد كه: به سوی بنده ام پایین برو و او را از جهنم خارج كرده به سوی من بیاورم. جبرئیل می گوید: پروردگار! من چگونه درون آتش بروم؟ خداوند متعال می فرماید: من به آتش امر كردم كه برای تو جنگ و سلامت باشد. جبرئیل می گوید: پروردگارا! نمی دانم بنده ات در كجاست. خداوند سبحان می فرماید: او در گودالی در سجین قرار دارد.

امین وحی به سوی او می رود و می بیند پاهایش بسته و به صورت آویزان است، به او می گوید: چه مدتی است كه در آتشی؟ می گوید: نمی دانم چه مدتی را در جهنم پشت سر گذاشته ام، جبرئیل او را به سوی پروردگار عالم می برد، آنگاه ذات اقدس الهی به او می گوید:

ای بنده من! چه مدتی است كه مرا میان آتش صدا می زنی؟ می گوید: حساب ندارم ای پروردگار من!

می فرماید: آگاه باش كه به عزت و جلالم سوگند! اگر این جملاتی را كه گفتی بر زبان جاری نمی كردی، تو را در جهنم نگاه می داشتم لكن بر خودم لازم و حتمی كردم كه بنده ای مرا به حق محمد و اهل بیتش سوگند ندهد مگر آنكه هر چه بین من و اوست را برایش بیامرزم و (به همین خاطر) امروز تو را آمرزیدم .

از سلمان فارسی روایت شده است كه گوید: شنیدم رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمود:

430 - ( ان الله عزوجل یقول: یا عبادی، اولیس من له الیكم حوائج كبار لا تجودون بها الا ان یتحمل علیكم باحب الخلق الیكم تقضونها كرامه لشفیعهم؟ الا فاعلموا ان اكرم الخلق علی و افضلهم لدی محمد و اخوه علی و من بعده الائمه الذین هم الوسائل الی، الا فلید عنی من همته حاجه یرید نفعها، اودهته داهیه یرید كشف ضررها، بمحمد و اله الطیبین الطاهرین اقضها له احسن ما یقضیها من یستشفعون باعز الخلق علیه ) .

یعنی: خداوند عزیز و جلیل می گوید: ای بندگان من! آیا اتفاق نیفتاده كه: فردی از شما حاجتهای بزرگی بخواهد كه شما آن حوایج را نمی دهید مگر اینكه محبوبترین خلق نزد شما را حاضر كند و شما به احترام آن شفیع محبوب و دوست داشتنی درخواستهای او را بدهید؟

آگاه باشید و بدانید كه با كرامتترین و برترین خلق نزد من، محمد و برادرش علی و پس از آن ائمه هستند، آنانی كه وسیله تقرب به من می باشند. آگاه باشید كه هر كس حاجت مهمی دارد و می خواهد نفعی به او برسد یا مشكلی برایش پدید آمده و خواهان دفع ضرر آن است، اگر مرا به محمد و آل پاكش بخواند، آنچنان حاجتش را بر آورده می سازم كه بهتر و برتر باشد از بر آورده ساختن كسی كه محبوبترین خلق را نزد او شفیع قرار می دهند .

سخنان سلمان كه به اینجا رسید، عده ای از مشركین و منافقین در حالی كه او را مسخره می كردند گفتند: ای سلمان! چرا خدا را به اینها قسم نمی دهی تا تو را بی نیازترین و پولدارترین فرد مدینه قرار دهد؟

سلمان پاسخ داد: من خدا را خواندم و از او خواستم كه چیزی به من بدهد كه از حكومت بر كل دنیا برتر و با منفعت تر باشد. من از خدا خواستم و او را به این بزرگواران قسمش دادم كه به من زبانی ذاكر بدهد كه او را احمد و ثنا كند، قلبی بدهد كه شاكر نعمتهای او باشد، بدنی بدهد كه در برابر سختیها صبر نماید و آن خدای عزیز و جلیل این التماسهای مرا اجابت فرمود.

این چیزهایی كه من از خدا خواستم از حكومت بر تمامی دنیا و هر چه در آن است، هزار هزار بار برتر و بالاتر است.

محمد بن علی بابویهاز امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

431 - زلیخا از یوسف عليه‌السلام اجازه ملاقات خواست. عده ای به او گفتند ما به خاطر آن بلاهایی كه بر سر آن حضرت آوردی، می ترسیم تو را نزد او ببریم (شاید مجازاتت كند).

زلیخا گفت: من از كسی كه از خدا می ترسد، نمی ترسم، بالاخره وارد شد.

یوسف عليه‌السلام به او گفت: ای زلیخا! چه شده كه رنگت تغییر كرده است؟

زلیخا گفت: سپاس خدایی را كه پادشاهان را به سبب گناهانشان برده می كند و بردگان را به سبب طاعتشان پادشاه می نماید.

یوسف عليه‌السلام گفت: ای زلیخا! چه چیزی باعث شده آن كار را انجام بدهی؟

زلیخا گفت: زیبایی چهره تو، ای یوسف!