آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش0%

آيين بندگى و نيايش نویسنده:
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه: کتابخانه فلسفه و عرفان

آيين بندگى و نيايش

نویسنده: شیخ احمد بن فهد حلی
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه:

مشاهدات: 45998
دانلود: 8222

توضیحات:

آيين بندگى و نيايش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45998 / دانلود: 8222
اندازه اندازه اندازه
آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش

نویسنده:
فارسی

حكم بن مروان، از جبیر بن حبیبروایت كند كه برای عمر، مشكلی پیش آمده بود كه از حل آن عاجز شده رو به مهاجرین كرد و گفت: نظر شما چیست؟

گفتند: ای امیر المومنین! تو ملجا و پناه مایی (از ما سوال می كنی؟) عمر ناراحت شد و گفت: ( یا ایها لذین امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا ) ( 97 ) .

یعنی: ای اهل ایمان! متقی و درست گفتار باشید .

به خدا قسم! هم من و هم شما، همه می دانیم كه راهگشای این مشكل كیست؟

گفتند: منظورت علی بن ابی طالب عليه‌السلام است؟

گفت: چرا مردم برای مشكلشان به او رجوع نكردند و به سوی من آمدند؟ آیا تا كنون هیچ زنی، فرزندی مانند او به دنیا آورده است؟

گفتند: به دنبالش بفرست.

عمر آهی كشید و گفت: وی مردی است از بزرگان بنی هاشم، از نزدیكان رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و باقیمانده علم او، بروید او را بیاورید.

مردم به طرف آن حضرت حركت كردند، دیدند آن جناب در باغی مشغول بیل زدن است و این آیه را تلاوت می فرماید:

( ایحسب الانسان ان یترك سدی الم یك نطفه من منی یمنی ثم كان علقه فخلق فسوی ) ) ( 98 ) .

یعنی: آیا انسان می پندارد كه به حال خود واگذاشته شده است؟ آیا ابتدایش منی نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد و آنگاه (به این صورت زیبای حیرت انگیز) آراسته گردید؟ .

این را می خواند در حالی كه اشك از چشمان مباركش جاری بود، مردم از گریه آن حضرت به گریه افتادند، وقتی كه آرام شدند، عمر سوال خود را پرسید و حضرت جواب فرمود، آنگاه عمر دستهایش را به هم پیچانید و گفت: خدا تو را اراده كرده است، اما چكنم كه این قوم آن را نپذیرفتند. حضرت به او فرمود:

278 - ( یا ابا حفض علیك من هنا و من هنا ) .

یعنی: ای عمر صدایت را كوتاه كن، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:

( ان یوم الفصل كان میقاتا ) ( 99 ) .

یعنی: همانا روز قیامت، وعده گاه است .

عمر برگشت در حالی كه چهره اش چون شب، سیاه گشته بود.

ای برادر! اگر عمرت را به نعمت جاودان آخرت نفروشی، آن را به بهایی اندك چون چند درهم فروخته ای؛ چون هر چه بدوی و تلاش كنی، نهایتش این است كه در تمام عمرت به اندازه یك اطاق طلا یا نقره یا كمتر از آن، در آمد كسب كرده باشی، تو كه راضی نبودی عمرت را به قیمت دنیا بفروشی، آیا ضرر نكرده ای؟ به همین خاطر است كه شاعر می گوید:

الدهر ساومنی عمری و قلت له

ما بعت عمری بالدنیا و ما فیها

ثم اشتریه بتدریج بلا ثمن

تبت یدا صففه قد خاب شاریها

یعنی: روزگار در خریدن عمرم مبالغه می كرد، ولی من می گفتم آن راحتی را به قیمت دنیا و آنچه در اوست هم نمی دهم .

اما به تدریج، آن را رایگان از من خرید، نابود باد دو دست معامله گری كه فروشنده اش زیان دید .

در خبر از پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود:

279 - ( یفتح للعبد یوم القیامه علی كل یوم من ایام عمره اربع و عشرون خزانه عدد ساعات اللیل و النهار فخزانه یجدها مملوءه نورا و سرورا فیناله عند مشاهدتها من الفرح و لسرور ما لو وزع علی اهل النار لادهشهم عن الاحساس بالم النار و هی الساعه التی اطاع فیها ربه ) .

یعنی: روز قیامت برای بندگان خدا در برابر هر روز از ایام عمر، بیست و چهار مخزن به تعداد ساعات روز گشوده می شود، مخزنی را باز می كنند می بیند پر است از نور و سرور صاحبش، با دیدن چنین صحنه ای، خوشحال و شادمان می شود بحدی كه اگر شادی او را بین اهل جهنم تقسیم كنند مات و مبهوت شده درد آتش را احساس نخواهند كرد، این مخزن همان ساعتی است كه در آن پروردگارش را اطاعت كرده بود .

( ثم یفتح له خزانه اخری فیراها مظلمه منتنه مفزعه فیناله منها عند مشاهدتها من الفزع و الجزع ما لو قسم علی اهل الجنه لنقص علیهم نعیمها و هی الساعه التی عصی فیها ربه ) .

یعنی: سپس مخزن دیگری را می گشایند، می بیند تاریك است و گندیده و ترس آور، صاحبش با دیدن این صحنه، آنقدر ترس و زاری او را فرا می گیرد كه اگر آن را بر اهل بهشت قسمت كنند، نعمتهایش بر آنان ناخوش می گردد، این مخزن همان ساعتی است كه در آن معصیت و گناه مرتكب شده بود .

( ثم یفتح له خزانه اخری فیراها خالیه فیها ما یسره ولا یسوءه، و هی الساعه التی نام فیها او اشتغل فیها بشی ء من مباحات الدنیا فیناله من الغبن و الاسف علی فواتها حیث كان متمكنا من ان یملاها حسنات ما لا یوصف ) .

یعنی: سپس مخزن سومی را باز می كنند، می بیند خالی است، نه او را مسرور می كند و نه غمگین. و این همان ساعتی است كه وی در آن ساعت خوابیده یا به امور مباح دنیایی مشغول بوده است در اینجا او را تاسف و پشیمانی فرا می گیرد كه چرا چنین لحظاتی را از دست داد در حالی كه می توانست آن را پر از حسناتی كند به وصف نیایند .

( و من هذا قوله تعالی: ذلك یوم التغابن ) ( 100 ) .

یعنی: و آیه شریفه قرآن نیز رسانده همین معناست، آنجا كه می فرماید: آن روز، روز پشیمانی است .

رهاورد مثبت فقر

مبادا حیله شیطان در تو اثر كند و با زبانت بگوید: من در دنیا از مباهات و نعم الهی استفاده می كنم، واجبات را انجام می دهم و حقوق را ادا می نمایم، خداوند هم می فرماید:

( قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق ) ( 101 ) یعنی: بگو چه كسی زینتهایی را كه خداوند برای بندگانش آفریده و روزی پاك را، حرام كرده است؟ .

بنابر این، از غذاهای لذیذ، لباسهای زیبا، مركبهای فاخر، منزلهای آباد و قصرهای بلند، بهره می برم، این چیزها هم هرگز مانع پیشی گرفتن من به سوی بهشت در میان سایر مومنین نخواهد گردید، بلكه باید بدانی كه این چنین سخنی از افراد احمق و مغرور، صادر می شود به چند دلیل:

اول - كسی كه به دنبال اضافه بر قوت لازم برود و در آن غرق گردد: از صفت مذموم حرص نمی تواند به دور باشد و حتما مرتكب كارهایی مشتبه می گردد و ورود در مشتبهات موجب هلاكت حتمی است.

دوم - اگر بر فرض از حرص در امان بماند - كه نمی ماند - از قساوت قلب و تكبر و امثال اینها چگونه می تواند نجات یابد در حالی كه ذات اقدس الهی می گوید:

( كلا ان الا نسان لیطغی ان راه استغنی ) ) ( 102 ) .

یعنی: انسان طاغی می شود زمانی كه مال و دارایی را ببیند .

و رسولش صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

280 - ( ایا كم و فضول المطعم فانه یسم القلب بالقسوه ) .

یعنی: خود را از غذاهای اضافی دور نگه دارید؛ چون بر قلب، داغ قساوت می نهد .

حسان بن یحیی از امام صادق عليه‌السلام روایت كرد:

281 - مرد فقیری نزد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد در حالی كه مرد پولداری كنار حضرت نشسته بود تا این فقیر آمد، آن پولدار لباسش را جمع كرد و از او دور شد، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او فرمود: چه شده كه چنین كردی؟ آیا ترسیدی كه فقر او به تو برسد یا پول تو به وی؟

آن مرد گفت: حال كه چنین فرمودی، من نصف مالم را به این مرد می دهم.

حضرت رو به مرد فقیر كرد، فرمودند: آیا از او می پذیری؟

گفت: نه!

فرمود: چرا؟

گفت: چون می ترسم من هم مانند او شوم.

و از همان حضرت نقل شده است كه فرمود:

282 - ( فی الانجیل: ان عیسی عليه‌السلام قال: اللهم ارزقنی غدوه رغیفا من شعیر، و عشیه رغیفا من شعیر، ولا تززقنی فوق ذلك فاطغی ) .

یعنی: در كتاب انجیل آمده است: حضرت عیسی عليه‌السلام به خدا گفت: خدایا: یك قرص نان جوین صبح به من بده و یك قرص شب، بیش از این مده كه موجب طغیانم می گردد .

همچنانكه یك شناگر در آب حتما تر می شود، صاحب دنیا نیز بر قلبش آثار چرك و قساوت را مشاهده خواهد كرد.

سوم - شیرینی عبادت و دعا از قلبش بیرون می رود كه در كلام حضرت عیسی عليه‌السلام بدان اشاره شد ( 103 ) .

چهارم - انسان غنی به هنگام جدا شدن از دنیا، حسرت می خورد، اما فقیر بر عكس خوشحال است. از امام صادق عليه‌السلام روایت شده است كه فرمود:

283 - ( من كثر اشتباكه بالدنیا كان اشد حسره عند فراقها ) .

یعنی: هر كس بیشتر به دنیا مشغول شود، حسرتش به هنگام مرگ بیشتر است .

پنجم - فقرا زودتر از دیگران به بهشت می روند در حالی كه اغنیا هنوز در صحنه قیامت برای حسابرسی مانده اند .

امیر المومنین عليه‌السلام می فرماید:

284 - ( تخففوا تلحقوا انما ینتظر باولكم آخركم ) .

یعنی: سبكبار شوید تا به قافله ملحق گردید كه پیشینیان در انتظار بازماندگانند .

نقل است كه جناب سلمان فارسی رحمه‌الله هنگام مرگ، حسرت می خورد، به او گفتند: ای ابا عبد الله! بر چه چیزی تاسف می خوری؟

گفت: من بر دنیا تاسف نمی خورم، تاسف من برای این است كه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بما عهد كرد و فرمود:

285 - ( لتكن بغله احدكم كزاد الراكب ) .

یعنی: زندگی قانع شما به اندازه بار یك حیوان باشد .

من می ترسم كه از این فرمان حضرت تجاوز كرده باشم در حالی كه این مالهای فراوان در كنار من است. در این حال اشاره كرد به آنچه در اطرافش موجود بود كه عبارت بود از یك بالش، یك شمشیر و یك ظرف!

ابوذر رحمه‌الله به رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كرد: یا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنان كه از خداوند متعال هراسناكند و اهل خشوع و خضوع و ذكر كثیر هستند، از همه زودتر به بهشت می روند، آن حضرت فرمودند:

286 - ( لا ولكن فقراء لمومنین یاتون فیتخلون رقاب الناس فیقول لهم خزنه الجنه: كما انتم حتی تحاسبوا؟ فیقولون: بم نحاسب؟ فو الله ما ملكنا فنجور نعدل ولا افیض علینا فنقبض و نبسط ولكن عبدنا حتی اتانا الیقین ) .

یعنی: خیر، بلكه مومنین فقیر در قیامت می آیند و پای برگردن مردم می گذارند، در این حال مامورین بهشت به آنان می گویند: همانجا بایستید تا حسابرسی شوید، اینان می گویند: در برابر چه؟ به خدا سوگند! ما چیزی نداشته ایم كه در آن ستم كرده یا عدالت را مراعات نموده باشیم، خداوند متعال به ما نداد تا ما بخشیده یا نبخشیده باشیم، ما بندگی حق كردیم تا مرگمان فرا رسید .

از امام صادق عليه‌السلام روایت شده است كه فرمود:

287 - ( ان فقراء المومنین لیتقلون فی ریاض الجنه قبل اغنیائهم باربعین خریفا ) .

یعنی: مومنین فقیر چهل پاییز قبل از اغنیا به بهشت می روند .

سپس فرمود:

( ساضرب لكم مثلا انما مثل ذلك مثل سفینتین مر بهما علی باخس فنظر فی احدیهما فلم یجد فیها شیئا فقال: اشربوها، و نظر فی الاخری فاذا هی موقره فقال: احبسوها ) .

یعنی: برای شما مثلی می زنم. این مسئله به دو كشتی می ماند كه بازرسی، گذرش به آن دو می افتد، یكی را می بیند چیزی در آن نیست و خالی است، می گوید: رهایش كنید برود، اما در بازرسی دیگری، می بیند پر است، در اینجا می گوید: این را نگهدارید .

و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:

288 - ( اذا كان یوم القیامه وقف عبدان مومنان للحساب كلاهما من اهل الجنه فقیر فی الدنیا و غنی فی الدنیا فیقول الفقیر: یا رب، علی ما اوقف؟ فوعزتك انك لتعلم انك لم تولنی ولایه فاعدل فیها او اجور و لم تملكنی مالا فاودی منه حقا او امنع ولا كان رزقی یاتینی فیها الا كفافا علی ما عملت وقدرت لی. فیقول الله تبارك و تعالی: صدق عبدی خلوا عنه حتی یدخل الجنه و یبقی الاخر حتی یسیل منه العرق ما لو شربه اربعون بعیرا لاصدرها ثم یدخل الجنه فیقول له الفقیر: ما حبسك؟ فیقول: طول الحساب ما زال یحبسنی الشی ء فیغفر الله بی ثم اسال عن شی ء اخر حتی تغمدنی الله منه برحمته و الحقنی بالتائبین فمنن انت؟ فیقول له: انا القیر الذی كنت معك انفا فیقول: لقد غیرك النعیم بعدی ) .

یعنی: روز قیامت دو بنده را كه هر دو بهشتی اند برای حسابرسی می آورند كه یكی در دنیا فقیر بوده و دیگری غنی. فقیر می گوید: پروردگارا! من چرا توقف كنم؟ به عزت سوگند! تو خود می دانی كه به من حكومت ندادی تا در آن به عدالت رفتار كرده باشم یا به جور. مال ندادی تا حقوق آنرا ادا كرده باشم یا نه. روزی من بر اساس علم و تقدیر تو به قدر كفافم بود و بس. خداوند متعال می فرماید: بنده ام راست می گوید، راهش را باز كنید تا وارد بهشت گردد.

اما آن دیگری را آنقدر نگه می دارند تا جایی كه عرقهای ریخته شده از او چهل شتر را می تواند سیراب كند، پس از آن وارد بهشت می گردد. در آنجا فقیر به او می گوید: چه چیزی باعث شد كه تو را نگه داشتند؟ می گوید: حسابرسی به طول انجامید؛ دائما مسئله ای مطرح می شد و خداوند آن را می بخشید، بعد، از چیز دیگر سوال می شد و خداوند رحمتش را بر من گسترانیده و مرا به توبه كنندگان ملحق می ساخت و... (اما بگو ببینم) تو كه هستی؟ می گوید: من آن فقیری هستم كه قبلا با تو بودم، آنگاه غنی می گوید: نعمتهای بهشت، تو را تغییر داده است .

ششم - فقیر در روز قیامت مورد تكریم و احترام و عطوفت الهی قرار می گیرد كه حضرت صادق عليه‌السلام می فرماید:

289 - ( ان الله عزوجل لیعتذر الی عبده المومن المحوج كان فی الدنیا كما یعتذر الاخ الی اخیه فیقول: فوعزتی و جلالی ما افقرتك لهوان كان بك علی فارفع هذا الغطاء فانظر الی ما عوضتك من الدنیا، فیكشف فینظر ما عوضه عزوجل من الدنیا فیقول: ما ضرنی یا رب ما زویت عنی مع ما عوضتنی ) .

یعنی: آنچنانكه برادری از برادر دیگرش عذر خواهی می كند، خداوند عزیز و جلیل (روز قیامت) از بنده مومنی كه در دنیا محتاج بوده عذر خواهی كرده می فرماید: به عزت و جلالم سوگند! كه من تو را به خاطر ذلت و پستی، فقیرت نساختم، پرده را بردار و ببین كه چه عوضی برایت فراهم كرده ام؟

این بنده نظر می كند به آنچه خداوند متعال عوض قرار داده، می گوید:

پروردگارا! من در این معامله ضرر نكرده ام .

هفتم - فقر، زینت اولیای الهی و شعار صالحین است، ذات اقدس الهی بر حضرت موسی عليه‌السلام این چنین وحی فرستاده است كه:

290 - ( اذا رایت الفقر مقبلا فقل: مرحبا بشعار الصالحین، و اذا رایت الغنی مقبلا فقل: ذنب عجلت عقوبته ) .

یعنی: وقتی دیدی فقر به سویت می آید، بگو مرحبا! به شعار صالحین.

و وقتی غنا را دیدی كه روی آورده، بگو: گناهی است كه عقوبتش تعجیل گردیده (یعنی گناهی مرتكب شدم كه خداوند متعال می خواهد در دنیا عقوبت آن را بدهد و به بعد از مرگ نگذارد).

شیوه زندگی انبیا و اولیا عليه‌السلام

نظر كردن به شیوه زندگانی آن بزرگان، درسهای عملی بسیار سودمندی دارد كه ذیلا می آید:

1 - حضرت موسی عليه‌السلام

كسی كه خداوند متعال او را ازم میان خلایق برای تكلم با خود برگزید، آنقدر لاغر كه آثار سبزی خوردن از پوست شكمش هویدا بود. وقتی از مصر به طرف شهر مدینخارج شد، پس از مدتی سبزی خوردن، از خداوند متعال، تقاضای نان كرد كه قرآن كریم از قول آن حضرت می فرماید:

( رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر ) ( 104 ) .

یعنی: پروردگارا! من به خیری كه تو نازل فرمایی، محتاجم .

در روایت آمده است كه:

291 - روزی حضرت عیسی عليه‌السلام عرضه داشت: پروردگارا! من گرسنه ام، خداوند متعال پاسخ داد: من خب دارم كه تو گرسنه ای. گفت: پروردگارا! برای من غذا برسان، فرمود: هر وقت كه خواسته باشم.

و از جمله چیزهایی كه برای آن حضرت وحی شد این بود كه:

292 - ( یا موسی، الفقیر من لیس له مثلی كفیل، و المریض من لیس له مثلی طبیب، و الغریب من لیس له مثلی مونس و یروی حبیب یا موسی، ارض بكسیره من شعیر تسد بها جوعتك، و بخرقه تواری بها عورتك، و اصبر علی المصائب، و اذا رایت الدنیا مقبله علیك فقل: انا لله و انا الیه راجعون عقوبه قد عجلت فی الدنیا و اذا رایت الدنیات مدبره عنك فقل: مرحبا بشعار الصالحین. یا موسی، لا تعجبن بما اوتی فرعون و ما تمتع به فانما هی زهره الحیوه الدنیا ) .

یعنی: ای موسی! فقیر، كسی است كه كفیلی چون من ندارد. مریض، آن است كه مانند من طبیب ندارد. غریب، فردی است كه مثل من مونس ندارد - در روایتی آمده: مثل من دوست ندارد - ای موسی! به پاره ای از نان جو كه از تو رفع وقتی دیدی دنیا به سویت روی می آورد، بگو: انا لله و انا الیه راجعون، این عقوبتی است كه جلو افتاده و در دنیا به ما رسیده است. و اگر دیدی دنیا پشت نموده، بگو: مرحبا! به شعار صالحین.

ای موسی! تعجب نكن از آنچه به فرعون داده شده، نعمتهایی كه او از آنها بهره می گیرد، همه زیبائی زندگانی دنیاست .

2 - حضرت عیسی عليه‌السلام

سخن همیشگی آن روح خدا این بود كه:

293 - ( خادمی یدای، و دابتی رجلای، و فراشی الارض، و وسادی الحجر، و دفئی فی الشتاء مشارق الارض، و سراجی باللیل القمر، و ادامی الجوع و شعاری الخوف، و لباسی الصوف، وفا كهتی و ریحانی ما انبتت الارض للحوش و الانعام، ابیت و لیس لی شی ء و اصبح و لیس لی شی ء، و لیس علی وجه الارض احد اغنی منی ) .

یعنی: نوكر من، دو دست من است و مركبم دو پای من. فرشم زمین است و بالش از سنگ. گرما بخش من در زمستان، زمینهایی است كه در آن آفتاب تابیده باشد. چراغ من در شب، مهتاب است و خورشت غذای من، گرسنگی می باشد پیراهن من ترس از پروردگار و لباسم پشمینه، میوه و ریحان من آن علفهایی است كه زمین برای چهار پایان و وحوش می رویاند.

روزها شب می شود و شبهایم به صبح می رسد در حالی كه مالك چیزی نیستم با این وصف در روی زمین كسی غنی تر از من وجود ندارد .

3 - حضرت نوح عليه‌السلام

پیرترین پیامبر بود و عمر زیادی كرد كه در بعضی از روایات تا دو هزار و پانصد سال هم نقل شده است، با این حال در دنیا خانه ای برای خود نساخت، صبح كه می شد می گفت:

294 - لا امسی؛ یعنی: روز را به شب نمی رسانم

و شب كه می شد می گفت: لا اصبح؛ یعنی: شب را به صبح نمی برم .

البته رسول خاتم حضرت محمد بن عبد الله - صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز همینطور بود، یعنی در مدت حیاتش، خشتی بر خشتی ننهاد، روزی دید یكی از یارانش خانه ای با گچ و آجر می سازد، به او فرمود:

295 - ( الامر اعجل من هذا ) .

یعنی: مرگ قبل از خراب شدن این خانه، خواهد رسید .

4 - حضرت ابراهیم عليه‌السلام

آن پدر پیامبران، لباسش از پشم بود و غذایش از جو.

5 - حضرت یحیی بن زكریا عليه‌السلام

لباسش از لیف خرما بود و غذایش از برگ درختان.

6 - حضرت سلیمان عليه‌السلام

با اینكه آن حكومت فوق العاده را داشت، لباسش پشمینه بود هنگام شب، دستهای خود را به گردنش می بست و تا صبح در حالت ایستاده (از خوف الهی و شوق به لقایش) اشك می ریخت. غذای آن حضرت از راه بافتن زنبیل با دستان مبارك خودش، تامین می گردید.

7 - حضرت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

احوال آن حضرت، مشهور و معروف است كه چه می خورد و چه می پوشید.

روایت شده است كه روزی گرسنگی بر ایشان عارض شد، پاره سنگی برداشته بر شكم نهاد و فرمود:

296 - ( الا رب مكرم لنفسه و هو لها مهین، الا رب مهین لنفسه و هو لها مكرم ) .

یعنی: چه بسا افرادی كه نفس خود را احترام می كنند ولی در واقع به او اهانت كرده اند و چه بسا كسانی كه به نفس اهانت می كنند ولی در واقع او را احترام نموده اند .

( الا رب نفس جائعه عاریه فی الدنیا، طاعمه فی الاخره، ناعمه یوم القیامه. الا رب نفس كاسیه ناعمه فی الدنیا، جائعه عاریه یوم القیامه ) .

یعنی: بسا افرادی كه در دنیا گرسنه و برهنه اند ولی در آخرت متنعم و بسا افرادی كه در دنیا متنعم اند و در آخرت گرسنه و برهنه .

( الا رب متخوض متنعم فیما افاء الله علی رسوله ما له فی الاخره من خلاق ) .

یعنی: چه بسا افرادی كه در داده های خدا با رسولش، غرق هستند ولی در آخرت بر ایشان بهره ای نیست .

( الا ان عمل اهل الجنه خزنه بربوه، الا ان عمل اهل النار سهله بسهوه ) .

یعنی: آگاه باشید كه عمل اهل بهشت چون كوه سخت است و عمل اهل جهنم چون زمین پست و نرم .

( الا رب شهوه ساعه اورثت خزنا طویلا یوم القیامه ) .

یعنی: چه بسا شهوت و لذت یك لحظه ای كه موجب حزن و اندوه طولانی در قیامت گردد .

8 - حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب عليه‌السلام

احوال آن بزرگوار آشكارتر است از اینكه بخواهیم بیان كنیم.

سوید بن غفلهگوید: پس از آنكه مردم با علی عليه‌السلام برای خلافت بیعت كردند، بر آن جناب وارد شدم، دیدم حضرت بر حصیر كوچكی نشسته در حالی كه در اطاقش غیر از آن، چیز دیگری نبود، عرض كردم:

ای امیر المومنین! اكنون بیت المال در دست توست و در خانه هم چیزی كه بدان احتیاج داری نیست (پس چرا از بیت المال رفع احتیاج نمی كنی؟) فرمود:

297 - ( یابن غفله، ان اللبیب لا یتاثث فی داالنفله و لنا دار امن قد نفلنا الیها خیر متاعنا و انا عن قلیل الیها صائرون ) .

یعنی: ای پسر غفله! فرد خردمند هرگز در خانه ای كه باید از آنجا كوچ كند اثاث بسیار ترتیب نمی دهد، برای ما خانه امنی است كه بهترین متاع و كالای خود را به آنجا فرستادیم و بزودی خود نیز بدان محل خواهیم رفت .

هرگاه وجود مقدس امیر المومنین عليه‌السلام می خواست جامه ای تهیه كند، به بازار می رفت و دو لباس می خرید، بهتر را به قنبر می داد و آن دیگری را خود می پوشید، آنگاه نزد نجار آمده می فرمود:

298 - ( خذه بقدومك ویقول هذه تخرج فی مصلحه اخری ) .

یعنی: یكی از دو آستینش را كوتاه كن تا برای كار دیگری از آن استفاده و آستین دیگر را به حال خود واگذاشته می فرمود:

- هذه ناخذ فیها من السوق للحسن و الحسین عليهما‌السلام .

یعنی: در این آستین برای حسن و حسین عليهما‌السلام چیزی از بازار تهیه می كنیم.

انسان عاقل باید با چشم باز نظر كند و فكر سالمش را به كار بیندازد و تحقیق نماید كه اگر در دنیا و ازدیاد آن خیری بود، این نوابغ عالم بشریت كه خاصان درگاه حق و حجت الهی بر مرد مند، آن را از دست نمی دادند، بلكه از طریق دوری از دنیا می خواستند به خدا نزدیكتر گردند تا جایی كه امیر المومنین عليه‌السلام به دنیا بفرماید:

( قاد طلقتك ثلاثا لا رجعه فیها ) ( 105 ) .

یعنی: تو را سه بار طلاق دادم كه دیگر نمی توان به تو رجوع كرد .

و رسول حق صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بفرماید:

299 - ( ما یعبد الله بشی ء مثل الزهد فی الدنیا ) .

یعنی: تا كنون ذات اقدس الهی به چیزی مانند زهد در دنیا، بندگی نشد .

و حضرت عیسی عليه‌السلام به حواریین بفرماید:

300 - ( ارضوا بدنی الدنیا مع سلامه دینكم كما رضی اهل الدنیا بدنی الدین مع سلامه دیناهم، و تحببوا الی الله بالبعد منهم و ارضوا الله فی سخطهم ) .

یعنی: به اندكی از دنیا همراه با سلامت دینتان راضی شوید، همچنانكه اهل دنیا به اندكی از دین با سلامت دنیایشان راضی اند، از طریق دوری از اهل دنیا با خدا رابطه دوستی برقرار كنید و رضایت الهی را در نارضایتی اینان بجویید .

پرسیدند: ای روح الله! با چه كسی نشست و برخاست داشته باشیم؟ فرمود:

( من یذكروكم الله رویته و یزید فی علمكم منطقه، و یرغبكم فی الاخره عمله ) .

یعنی: كسی كه دیدنش شما را به یاد خدا می اندازد، سخن گفتنش موجب ازدیاد علمتان می گردد و عملش شما را به آخرت علاقمند می كند .

با این اوصاف، چگونه شخص عاقل می تواند فقر و مسكنت را دوست نداشته باشد در حالی كه می بینیم اولیا و اوصیا بدان متصف بودند؟ بلكه از روز خلقت حضرت آدم عليه‌السلام تا زمان رسول خاتم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بار سنگین خدمتگزاری در درگاه الهی و فرمانبری فرامین انبیا عليهم‌السلام و احیای دین خدا و عزیز ساختن آیینش و یاران پیامبران عليهم‌السلام و منتشر كردن دعوت آن بزرگان، تنها به دوش فقرا و مساكین بوده و بس.

مگر نشنیدی قصه های قرآنی را و مگر برایت آشكار نگردید كه منكرین خدا و شرایع او معمولا اغنیا و متر فین و اشراف و متكبرین بودند؟ نظر به آیات قصص، این حقیقت را بر ایمان آشكار می سازد كه:

- اغنیا و متكبران قوم نوح عليه‌السلام به آن حضرت عرضه داشتند:

( انو من لك و اتبعك الا رذلون ) ( 106 ) .

یعنی: ما چگونه به تو ایمان بیاوریم در حالی كه پیروانت مردمی فرو مایه اند؟ .

- و نیز گفتند:

( و ما نریك اتبعك الا الذین هم اراذلنا بادی الرای ) ( 107 ) .

یعنی: آنانكه پیرو تواند جز اشخاصی پست و بی قدر نیستند .

- همان گروه به حضرت شعیب عليه‌السلام گفتند:

- انا لنریك فینا ضعیفاو لولا رهطك لرجمناك و ما انت علینا بعزیز ( 108 ) .

یعنی: تو در میان ما شخصیتی بر ارزش و ناتوان و اگر ملاحظه طایفه تو نبود، سنگسارت می كردیم كه تو را نزد ما عزت و احترامی نیست .

- مستكبرین از قوم حضرت صالح عليه‌السلام به مستضعفان با ایمان گفتند:

( اتعلمون ان صالحا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مومنون قال الذین استكبروا انا بالذی امنتم به كافرون ) ( 109 ) .

یعنی: آیا شما اعتقاد دارید كه صالح را خداوند به رسالت فرستاد؟

مومنان پاسخ دادند: بلی ما به آیینی كه از طرف خدا بر او فرستاد شده ایمان داریم، متكبران بی ایمان گفتند: ما هم به آنچه شما ایمان دارید، كافریم .

- فرزندان حضرت یعقوب عليه‌السلام سخنشان چنین بود:

( و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین ) ( 110 ) .

یعنی: با متاعی ناچیز و بی قدر حضور تو آمدیم، محبت فرما و بر قدر احسانت نسبت به ما بیفزا و از ما دستگیری كن كه خدا صدقه دهندگان را نیكو پاداش می دهد .

- فرعون در حالی كه از موسی عليه‌السلام عیب می گرفت و بر او فخر می فروخت، گفت:

( فلو لا القی علیه اسوره من ذهب؟ ) ( 111 ) .

یعنی: چرا دستبند طلا بر دست ندارد؟ .

- مشركین به حضرت رسول خاتم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این چنین می گفتند:

( لولا انزل علیه كنز او جاء معه ملك ) ( 112 ) .

یعنی: چرا گنج و مالی ندارد و یا فرشته آسمان همراه او نیست؟ .

( او تكون له جنه یاكل منها؟ ) ( 113 ) .

یعنی: چرا باغی ندارد كه از میوه هایش تناول كند؟ .

( او تكون لك جنه من نخیل و عنب فتقجر الانهار خلالها تفجیرا ) ( 114 ) .

یعنی: یا تو را باغی از خرما و انگور باشد كه در میان آن باغ، نهرهای آب جاری گردد .

( لولا تزل هذا القران علی رجل من القریتین عظیم ) ( 115 ) .

یعنی چرا این قرآن بر بزرگی از این دو قریه نازل نشد .

منظورشان از دو قریه، مكه و طائفو آن دو مرد هم، مغیره یا ولید بن مغیرهاز مكه و ابو مسعود ثقفی یا حبیب بن عمر و ثقفی از طائف بود. و اینكه دو نفر را كاندیدا كردند به خاطر این بود كه این دو بزرگان قومشان بوده اند و اموال بسیاری در مكه و طائف داشتند.

این مقدار آیه و خبر در مدح مسكنت و كم داری و مذمت شرف و دارایی، كفایت می كند، چگونه این خبرها كفایت نكند در جای كه خداوند متعال به پیامبرش حضرت عیسی عليه‌السلام می گوید:

301 - ( یا عیسی، انی قد وهبت لك حب المساكین و رحمتهم، تحبهم و یحبونك، یرضون یك اماما و قائدات و ترضی بهم صحابه و تبعا، و هما خلقان من لقینی بازكی الاعمال و احبها الی ) .

یعنی: ای عیسی! من دوستی با مساكین و بیچارگان و ترحم به آنان را به عنوان هدیه ای به تو بخشیدم، تو آنان را دوست داری آنان هم تو را دوست دارند، آنان راضی به امامت و رهبری تواند و تو نیز راضی به یاری و پیروی اینان، اگر كسی با این دو خلق نیكو (یعنی حب مساكین و ترحم به ایشان) مرا ملاقات كند با پاكترین و محبوبترین اعمال، مرا ملاقات نموده است .

پیامبر ما صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

302 - ( الفقر فخری و به افتخر ) .

یعنی: فقر، فخر من است و بدان افتخار می كنم.

از حضرت عیسی عليه‌السلام نقل است كه فرمود:

303 - ( بحق اقول لكم: ان اكناف السماء لخالیه من الاغنیاء ولد خول جمل فی سم الخیاط ایسر من دخول غنی فی الجنه ) .

یعنی: به حق به شما می گویم كه اطراف آسمان از اغنیا خالی است و داخل شدن یك شتر در سوراخ سوزن، راحت تر است از داخل شدن یك غنی در بهشت .

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

304 - ( اطلعت فی الجنه فوجدت اكثر اهلها الفقراء و المساكین، و اذا لیس فیها احد اقل من الاغنیاء و النساء ) .

یعنی: در بهشت اطلاع حاصل كردم كه اكثر اهلش از فقرا و مساكین بوده و اغنیا و زنان در آن كم بودند .

اگر غنا فقط یك خطر كه آن ترك همراهی و كمك به فقر است داشته باشد، كافی است (كه انسان از آن بگریزد.).

اگر غنی بخواهد نقایص را بزداید و همه ضرورتهایی را كه از آن اطلاع دارد بر طرف نماید، باید تمام اموالش را در این راه مصرف كند و خود ضعیف و زمینگیر گردد و فقیر همانند دیگر فقرا شود، به همین خاطر است كه اویس قرنی رحمه‌الله گفت: حقوق الهی برای ما طلا و نقره ای باقی نگذاشت .

نقل است كه حضرت علی عليه‌السلام باغی داشت كه درختانش را پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كاشته و آن حضرت با دستان خودش آن را آبیاری كرده بود، این باغ را به دوازده هزار درهم فروخت و تمام آن پولها را در راه خدا صدقه داد و به خانه برگشت، در این حال، همسر گرامش حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به او گفت:

305 - ( تعلم ان لنا ایاما لم نذق فیها طعاما و قد بلغ بنا الجوع ولا اظنك الا كاحدنا فهلا تركت لنا من ذلك قوتا؟ ) .

یعنی: می دانی كه چند روز است غذایی نخورده ایم و گرسنگی می كشیم و فكر می كنم تو نیز همانند گرسنه ای پس چرا چیزی از آن همه پولها برایمان نگه نداشتی؟ .

حضرت علی عليه‌السلام فرمود:

306 - ( منعنی عن ذلك وجوه اشفقت ان اری علیها ذل السوال ) .

یعنی: دلم به حال افرادی كه مبادا در اثر گدایی به ذلت و خواری بیفتند سوخت به همین خاطر، چیزی به خانه نیاوردم .

گویند علت اینكه معاویه فرزند یزید از خلافت كنار كشید، این بود كه شنید دو كنیزش - كه یكی زیبا روی بود - با هم مشغول گفتگویند، آن دیگری به كنیز زیبا گفت: جمالت تو را به ملوك داد (وگرنه تو خودت هیچ ارزشی نداری).

كنیز زیبا پاسخ داد: چه حكومتی شبیه حكومت جمال است؟ این جمال و زیبایی است كه بر حاكمان حكومت می كند، پس حاكم حقیقی اوست.

كنیز دیگر گفت: حكومت چه خیری دارد؟ حاكم یا حقوق مردم را ادا می كند و شكر الهی را به جای می آورد كه در این صورت لذت و قراری برایش باقی نخواهد ماند و یا مطیع شهوات و لذت است و حقوق دیگران را ضایع كرده، شكر الهی را ترك می نماید كه در این صورت جایگاهش آتش جهنم خواهد بود.

این سخنان در معاویه بسیار موثر واقع افتاد در نتیجه خود را از حكومت خلع نمود.

اطرافیان گفتند: لااقل حكومت را به دیگری بسپار.

گفت: گناه دیگری را من به دوش بگیرم، در حالی كه تلخی دوری آن را می چشم، اگر بخواهم كسی را معین كنم، خودم بدان سزاوار ترم.

این را گفت و به درون خانه رفته در را از درون بست و كسی را به درون راه نداد، بیست و پنج شب گذشت كه جان داد.

گویند مادرش وقتی این ماجرا را شنید گفت: ای كاش! لكه خونی بودی (و هرگز به دنیا نمی آمدی).

فرزند جواب داد: ای كاش! همینطور كه می گویی بودم و نمی دانستم بهشت و جهنمی در كار است.

سخن در این باب به درازا كشید و از موضوع اصلی كتاب به حاشیه رفتیم، علتش در خواست یكی از یاران بود كه نخواستیم بر خلاف آن عمل كنیم ( 116 ) .

بحث در موطن دعا بود كه دعا پس از اعمال مخصوصی، مستجاب می گردد:

ج - دعا بعد از قرائت قرآن.

د - دعا بین اذان و اقامه.

ه - دعا هنگام سوختن دل.

و - دعا هنگام جاری شدن اشك.

ابو بصیر از حضرت صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

307 - ( اذا رق احدكم فلیدع فان القلب لا یرق حتی یخلص ) .

یعنی: هرگاه دل یكی از شما سوخت، دعا كند؛ چون قلب تا صاف و پاك نگردد، نمی سوزد .

سبب هفتم دعا در حالات مخصوص

الف - در حال جنگ.

ب - در حال حج.

ج - در حال عمره.

د - در حال مریضی

عیسی بن عبد الله قمی گوید: شنیدم حضرت امام صادق - عليه‌السلام - می گوید:

308 - ( ثلاثه دعوتهم مستجابه: الحاج و المعتمر و الغاری فی سبیل الله، فانظروا كیف تخلفونهم، و المریض فلا تعرضوه ولا تضجروه ) .

یعنی: سه نفر دعایشان مستجاب است: اول: حاجی و معتمر (كسی كه حج و عمره انجام می دهد) دوم: جنگ كننده در راه خدا - دقت كنید كه در آنچه از او باقی مانده چگونه عمل می كنید - سوم: مریض، مبادا متعرض او شوید یا دلتنگش نمایید .

ه - دعای مریض برای عیادت كننده.

درجات و پاداش مریض

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده است كه فرمود:

309 - ( للمریض اربع خصال: یرفع عنه القلم، یامر الله الملك فلیكتب له افضل ما كان یعمله صحته، و ینفی عن كل عضو من جسده ما عمله من ذنب، فان مات مات مغفورا له و ان عاش عاش مغفورا له ) .

یعنی: مریض چهار خصلت دارد:

اول - گناه برایش نوشته نمی شود (البته در اموری كه نسبت به آنها اضطرار دارد).

دوم - خداوند متعال به فرشته فرمان می دهد كه بهترین عملی را كه در زمان صحتش انجام می داد در حال مرض نیز برایش بنویسند.

سوم - هر گناهی كه با اعضای بدنش مرتكب شده، پاك می گردد.

چهارم - چه بمیرد و چه زنده بماند، آمرزیده شده است .

( و اذا مرض المسلم كتب الله له كاحسن ما كان یعمله فی صحته، و تساقطت ذنوبه كما یتساقط ورق الشجر ) .

یعنی: وقتی مسلمان مریض می شود، خداوند متعال بهترین عملی را كه در زمان صحتش انجام می داد به حسابش می نویسد و گناهانش بسان ریزش برگ از درخت می ریزد .

( و من عاد مریضا فی الله لم یسال المریض للعائد شیئا الا استجاب له ) .

یعنی: كسی كه مریضی را عیادت می كند، اگر آن مریض برایش دعا كند، مستجاب می شود .

( و یوحی الله تعالی الی ملك الشمال ان لا تكتب علی عبدی شیئا ما دام فی و ثاقی، و الی ملك الیمین ان اجعل انین عبدی حسنات ) .

یعنی: خداوند متعال به فرشته جانب چپ اینگونه وحی می فرستد: مادامی كه بنده ام در پناه من است برایش چیزی ننویس و به فرشته جانب راست اینگونه وحی می كند: برای ناله بنده ام حسنه بنویس.

( و ان المرض ینفی الجسد من الذنوب كما یذهب الكیر خبث الحدید ) .

یعنی: مرض، جسد را از گناه پاك می كند همچنانكه دم آهنگران، جرمها را از آهن می زداید .

از حضرت صادق عليه‌السلام مروی است كه فرمود:

310 - ( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الحمی رائد الموت، و سجن الله فی ارضه، و حرها من جهنم، وهی حظ كل مومن من النار )

یعنی: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: تب، پیش قراول مرگ و زندان خدا در زمین است، گرمای آن از جهنم می باشد و همین مقدار گرما بهره مومن از آن آتش است .

( نعم الوجع الحمی، تعطی كل عضو حظه من البلاء، ولا خیر فی من لا یبتلی )().

یعنی: تب چه درد خوبی است كه سهمیه هر عضو بدن از بلا را به او می دهد و كسی كه بلا نبیند خیری در او نیست .

( وان المومن اذا حم حمی واحده تناثرت الذنوب عنه كورق الشجر، فان ان علی فراشه فانینه تسبیح، وصیاحه تهلیل، و تقلبه علی فراشه كمن یضرب بسیفه فی سبیل الله، فان اقبل یعبد الله كان مغفورا له و طوبی له ) .

یعنی: وقتی مومن یك مرتبه تب كند، گناهان از او چون برگ درختان پاشیده می شود، اگر در رختخوابش ناله بزند، ناله هایش سبحان الله است و فریادش لا اله الا الله، جابجایی مریض در رختخوابش، مانند آن است كه در راه خدا با شمشیرش (دشمنان دین را) می زند، اگر باقی بماند و بندگی حق كند آمرزیده شده است، خوشا به حالش! .

( وحمی یوم كفاره سنه فان المها یبقی فی الجسد سنه، وهی كفاره لما قبلها و ما بعدها ) .

یعنی: تب یك روزه، كفاره یك سال گناه ات و رنجش تا آن مدت در بدن باقی می ماند، این رنج كفاره گذشته و آینده است.

( و من اشتكی لیله فقبلها بقبولها و ادی الی الله شكرها كانت له كفاره سنتین؛ سنه لقبولها و سنه للصبر علیها )().

یعنی: كسی كه یك شب بنالد و نه تنها آن را بپذیرد (و شكایت نكند) بلكه به خاطر آن شكر گزاری نیز بنماید، كفاره دو سالش خواهد بود، یك سال به خاطر پذیرفتن آن درد و سال دیگر به خاطر صبر بر آن .

( و المرض للمومن تطهیر و رحمه و للكافر تعذیب و لعنه ) .

یعنی: مرض برای مومن پاكی و رحمت است و برای كافر عذاب و لعنت .

( ولا یزال المرض بالمومن حتی لا یبقی علیه ذنبا، و صداع لیله تحط كل خطیئه الا الكبائر ) .

یعنی: مرض آنقدر در مومن می ماند تا گناهی در او باقی نگذارد، یك شب درد سر، موجب محو شدن هر نوع خطاست، مگر گناهان كبیره .

از حضرت امام باقر عليه‌السلام نقل است كه فرمود:

311 - ( لو یعلم المومن ما له المصائب من الاجر لتمنی انه یقرض بالمقاریض ) .

یعنی: اگر مومن بداند كه مصیبتها چه اجر عظیمی دارند، آرزو خواهد كرد كه با قیچی تكه تكه اش كنند .

و از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

312 - ( اذا كان العبد علی طریقه من الخیر فمرض او سافر او عجز عن العمل بكبر كتب الله له مثل ما كان یعمله ) .

یعنی: اگر مومن در راه خیر و درست حركت كند و مریض شود یا به مسافرت برود یا در اثر پیری، نتواند اعمالش را چونت گذشته انجام دهد، خداوند متعال همانند اعمال ایام عادی را برایش خواهد نوشت .

آنگاه حضرت، این آیه را تلاوت فرمود:

( فلها اجر غیر ممنون ) ( 117 ) .

یعنی: برای آنان پاداشی است دائمی.

از حضرت صادق عليه‌السلام اینگونه نقل شده است كه:

313 - ( اذا مات المومن صعد ملكاه فقالا: یا ربنا، امت فلانا، فیقول: انزلا فصیلیا علیه عند قبره وهللانی و كبرانی و اكتبا ما تعملان له ) .

یعنی: وقتی مومن می میرد، دو فرشته او بالا رفته می گویند: پرودگارا! فلانی را قبض روح كردی، خداوند متعال می فرماید: پایین بروید و بر قبرش نماز بگزارید و لا اله الله و الله اكبر بگویید، آنگاه این اعمال را به حساب او بنویسید .

از جابر نقل است كه مردی كر و لال نزد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده با دستش اشاره ای نمود، آن حضرت فرمود:

314 - ( اعطوه صحیفه حتی یكتب فیها ما یرید ) .

یعنی: كاغذی به او بدهید تا مقصودش را بنویسد .

آن مرد كاغذ را گرفت و نوشت: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله .

در اینجا رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

( اكتبوا له كتابا تبشرونه بالجنه فانه لیس من مسلم یفجع بكریمه او بلسانه او بسمعه او برجله او بیده فیحمد الله علی ما اصابه و یحتسب من عند الله ذلك الا نجاه الله من النار و ادخله الجنه ) .

یعنی: چیزی برایش بنویسید و او را به بهشت بشارت دهید، چون هرگاه مسلمانی چشم یا زبان یا گوش یا پا دستش از او گرفته شود و او در همان حال نسبت به آن مصیبت، شاكر و سپاسگزار باشد و اجرش را از خدا طلب كند، خداوند متعال او را از آتش، نجات داده وارد بهشتش می نماید آنگاه فرمود:

( ان لاهل البلایا فی الدنیا درجات و فی الاخره م لا تنال بالا عمال حتی ان الرجل لیتمنی ان جسده فی الدنیا كان یقرض بالمقاریض مما یری من حسن ثواب الله لاهل البلاء من الموحدین فان الله لا یقبل العمل فی غیر الاسلام ) .

یعنی: اهل بلا در دنیا درجاتی دارند و در آخرت مقاماتی كه با عمل (صالح) نمی توان بدان رسید تا جایی كه انسان آرزو می كند كه ای كاش! بدنش در دنیا با قیچی تكه تكه می گردید، این خواهش از آنجا ناشی می شود كه اینان در قیامت ثواب نیكوی الهی به موحدین بلا دیده را تماشا می كنند (اختصاص این پاداش به موحدین به خاطر این است كه) چون خداوند متعال عملی را در غیر اسلام نمی پذیرد .

و - در حال روزه:

امام صادق عليه‌السلام می فرماید:

315 - ( نوم الصائم عباده، وصمته تسبیح، و عمله متقبل، و دعاوه مستجاب ) .

یعنی: خواب روزه دار عبادت، سكوتش تسبیح حق، عملش قبول و دعایش مستجاب است .

پیامبر خاتم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

316 - ( لا ترد دعوه الصائم ) .

یعنی: دعای روزه دار، رد نمی شود .

امام باقر عليه‌السلام هم فرمود:

317 - ( الحاج و المعتمر و الصائم و فد الله ان سالوه اعطاهم، و ان دعوه اجابهم، و ان شفعوا شفعهم الله، و ان سكتوا ابتداهم، و یعوضون بالدر هم الف الف درهم ) .

یعنی: حاجی و معتمر (كسی كه عمره به جای می آورد) و روزه دار، هر سه نمایندگان الهی اند، اگر درخواست كنند به آنان می دهد، اگر دعا كنند، اجابت می نماید، اگر شفاعت كسی را بكنند، ذات اقدس الهی شفاعتشان را می پذیرد، اگر ساكت شوند او سخن گفتن را آغاز می كند و به جای یك درهم (كه در راه خدا داده شده) یك میلیون درهم عوض می گیرند .

ز - كسی كه برای چهل برادر دینی خود دعا كند و نام آنان را بر زبان جاری نماید.

ح - كسی كه در دستش انگشتری از فیروزه یا عقیق باشد:

از امام صادق عليه‌السلام نقل است كه فرمود:

318 - ( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : قال الله تعالی: انی لاستحی من عبد یرفع یده و فیها خاتم فیروز فاردها خائبه ) .

یعنی: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه ذات اقدس الهی می فرماید: بنده ای كه دستش را به سوی من بالا بیاورد و در آن دست، انگشتر فیروزه باشد، من شرم می كنم كه او را نا امید برگردانم .

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

319 - ( ما رفعت كف الی الله عزوجل احب الیه من كف فیها خاتم عقیق ) .

یعنی: دستی محبوبتر از دستی كه در آن انگشتر عقیق باشد به سوی خداوند عزیز و جلیل بالا نرفته است .

در باب آداب دعا نیز ان شاء الله تعالی مطالبی در این زمینه خواهد آمد ( 118 ) .

آداب و اوصاف انگشتر

از امام رضا عليه‌السلام نقل است كه فرمود:

320 - ( قال ابو عبد الله عليه‌السلام : من اتخذ خاتما فصه عقیق لم یفتقر و لم یقض له الا بالتی هی احسن ) .

یعنی: هر كس انگشتری به دست كند كه نگینش عقیق باشد، اولا فقیر نمی شود و ثانیا قضا و قدر الهی الهی در مورد او نیك خواهد بود .

روزی فردی از نزدیكان حضرت به همراه یكی از غلامان و الی از كنارش می گذشتند، فرمود:

321 - ( اتبعوه بخاتم عقیق ) .

یعنی: انگشتری عقیق به او بدهید .

اطرافیان چنین كردند، دیدند هیچ آسیبی به آن فرد نرسید.

و فرمود:

322 - ( العقیق حرز فی السفر ) .

یعنی: عقیق در سفر، موجب حفاظت است .

و نیز از آن حضرت نقل شده است كه:

323 - ( من اصبح و فی یده خاتم فصه عقیق متختما به فی یده الیمنی و اصبح من قبل ان یراه احد فقلب فصله الی باطن كفه و قرا انا انزلناه الی اخرها ثم یقول: ) .

یعنی: كسی كه در دستش انگشتری - كه نگینش از عقیق است - باشد و آن را در دست راستش قرار داده باشد، اگر هنگام صبح قبل از آنكه كسی او را ببیند نگینش را به طرف دست برگرداند و سوره انا انزلناه را بخواند و سپس بگوید:.

( امنت بالله وحده لا شریك له، و كفرت بالجبت و الطاغوت امنت بسر ال محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علانیتهم و ولایتهم و قاه الله تعالی فی ذلك الیوم من شر ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها و ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و كان فی حرز الله و حرز رسوله حتی یمسی ) .

یعنی: ایمان آوردم به خدایی كه یكی است و شریكی ندارد و كفر ورزیدم به سایر معبودها و ایمان آوردم به آنچه از آل محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مخفی است و آنچه آشكار است و ایمان آوردم به ولایت ایشان. خداوند متعال در آن روز این فرد را از بلاهای آسمانی و زمینی نگاهداری می فرماید و تا شب در پناه خدا و رسولش خواهد بود .

امیر المومنین عليه‌السلام فرمود:

324 - ( تختموا بالعقیق یبارك الله علیكم، و تكونوا فی امن من البلاء ) .

یعنی: انگشتر عقیق به دست كنید تا خداوند متعال به شما بركت بدهد و از بلا در امان باشید .

فردی نزد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و از راهزنان شكایت كرد، حضرت فرمود:

325 - ( هلا تختمت بالعقیق؟ فانه یحرس من كل سوء، و من تختم بالعقیق لم یزل ینظر فی الحسنی ما دام فی یده، و لم یزل علیه من الله و اقیه، و من صاغ خاتمامن عقیق و نقش فیه: محمد نبی الله و علی ولی الله و قاه الله میته السوء، و لم یمت الا علی الفطره، و ما رفعت كف الی الله احب الیه من كف فیها عقیق، و من ساهم بالعقیق كان حظه فیه الاوفر ) .

یعنی: چرا انگشتر عقیق به دست نكردی؟ این انگشتر (انسان را) از هر بدی حراست می كند، هر كس عقیق بر دست كند تا وقتی كه در دستش باشد، نظرش به عواقب نیك است. و نگاهدار همیشگی اش خداست. هر كس انگشتر عقیق بسازد و روی آن، جمله: محمد نبی الله و علی ولی الله را نقش كند، خداوند متعال او را از مرگ بد نگاهداری می فرماید و با ایمان از دنیا می رود. هیچ دستی به سوی خدا بالا نرفت كه محبوبتر باشد كه از دستی كه در آن عقیق است و كسی كه در حال قرعه زدن در دستش عقیق باشد، بهره اش بیشتر خواهد بود .

پس از مناجات حضرت موسی عليه‌السلام بر طور سینا، خداوند متعال عقیق را خلق كرد و فرمود:

326 - ( الیت علی نفسی ان لا اعذب كفا لبسته بالنار اذا یوالی علیا صلوات الله علیه ) .

یعنی: سوگند می خورم به خودم كه دستی را كه در آن عقیق باشد با آتش عذاب نكنم، به شرط آنكه دارای ولایت علی درود خدا بر او باشد .

و فرمود:

327 - ( صلاه ركعتین بفص عقیق تعدل الف ركعه بغیره ) .

یعنی: دو ركعت نماز با نگین عقیق، مساوی است با هزار ركعت بدون آن .

328 - ( التختم بالفیروز و نقشه الله الملك النظر الیه حسنه، و هو من الجنه اهداه جبرئیل الی النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فوهبه لامیر المومنین، و اسمه بالعربیه الظفر ) .

یعنی: نگاه كردن به انگشتر فیروزه ای كه به آن الله الملك نوشته شده باشد، حسنه است، فیروزه اصلش از بهشت است كه جبرئیل آن را برای رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هدیه آورد و ایشان هم آن را به امیر المومنین عليه‌السلام هدیه نمود كه در عربی به آن ظفر می گویند .

امیر المومنین علی عليه‌السلام فرمود:

329 - ( تختموا بالجزع الیمانی فانه یرد كید مرده الشیاطین ) .

یعنی: جزع یمانی ( 119 ) را انگشتر كنید كه حیله های شیطان را بر می گرداند .

و نیز فرمود:

330 - ( التختم بالزمرد یسر لا عسر فیه، و التختم بالیواقیت ینفی الفقر ) .

یعنی: انگشتر زمرد در دست كردن، موجب سهولت (كارهاست) و سختی (به همراه) ندارد و انگشتر یاقوت، فقر را از بین می برد .

و فرمود:

331 - ( نعم الفص البلور ) .

یعنی: بلور، خوب نگینی است .