آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش0%

آيين بندگى و نيايش نویسنده:
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه: کتابخانه فلسفه و عرفان

آيين بندگى و نيايش

نویسنده: شیخ احمد بن فهد حلی
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه:

مشاهدات: 45984
دانلود: 8218

توضیحات:

آيين بندگى و نيايش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45984 / دانلود: 8218
اندازه اندازه اندازه
آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش

نویسنده:
فارسی

امام كاظم عليه‌السلام می فرمود:

203 - ( سعد امرو لم یمت حتی یری خلفه من نفسه ولدا، ثم قال: فقد ارانی الله خلفی من نفسی ) .

یعنی: مردی كه قبل از مرگ، فرزند جانشینش را ببیند سعادتمند است. سپس فرمود: خداوند متعال جانشین مرا به من نشان داده است - در همین حال، حضرت به سوی فرزندشان امام رضا عليه‌السلام اشاره كردند .

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

204 - ( ان الله لیرحم الوالد لشده حبه لولده ) .

یعنی: خداوند بر پدر رحمت می فرستد به خاطر شدت محبت به فرزندش .

فردی از حضرت صادق عليه‌السلام پرسید: به چه كسی نیكی كنم؟

فرمود:

205 - ( ولدیك ) .

یعنی: به پدر و مادرت. گفت: آن دو (از دنیا) رفته اند، فرمود:

( بر ولدك ) .

یعنی: با فرزندت خوش رفتاری نما .

و نیز از آن حضرت نقل است كه فرمود:

206 - ( احبوا الصبیان و ارحموهم، و اذا و عدتموهم شیئا فاوفوا لهم فانهم لا یرون الا انكم ترزقونهم ) .

یعنی: به بچه ها محبت كنید و بر آنان ترحم نمایید و هر گاه به آنان وعده ای دادید، بدان وفا كنید؛ چون اینان شما را روزی رسان خویش می دانند .

و همچنین آن حضرت فرمود:

207 - ( من قبل ولده له حسنه، و من فرحه فرحه الله یوم القیامه، و من علمه القران دعی الابوان فكسیا حلتین یضی ء من نورها وجوه اهل الجنه ) .

یعنی: كسی كه فرزندش را ببوسد، حسنه ای برایش خواهد بود. و هر كس شادش كند، خداوند متعال روز قیامت او را شاد خواهد نمود. و هر كه به فرزندش قرآن بیاموزد پدر و مادر را صدا زده و جامه بر تنشان خواهند كرد كه از نور آن دو چهره اهل بهشت روشن می گردد .

فردی نزد رسول خاتم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: من تا كنون هیچ بچه ای را نبوسیده ام، وقتی این مرد برگشت، حضرت فرمود:

208 - ( هذا رجل عندنا من اهل النار ) .

یعنی: این مرد، نزد ما اهل آتش است .

روزی آن حضرت، مردی از انصار را دید كه یكی از دو فرزندش را بوسید و دیگری را رها ساخت، فرمود:

209 - ( هلا واسیت بینهما؟ ) .

یعنی: چرا بین این دو مساوات برقرار نمی كنی؟ .

فردی گوید: نزد امام ابو الحسن موسی كاظم عليه‌السلام از فرزندم شكایت كردم، فرمود:

210 - ( لا تضربه و اهجره ولا تطل ) .

یعنی: او را نزن، بلكه از او دوری نما (و قهر كن) ولی این را نیز طول مده .

رسول خدا هر روز صبح بر سر فرزندانش و فرزندان فرزندانش دست می كشید، یك روز كه با مردم نماز می گزارد، دو ركعت آخر را كوتاه نمود، وقتی نماز پایان پذیرفت، به آن حضرت عرض كردند ای رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نماز را كوتاه خواندی، آیا در این رابطه دستور تازه ای رسیده است؟ فرمود:

211 - ( و ما ذاك؟ ) .

یعنی: مگر چه شده؟ گفتند: دو ركعت آخر را با تخفیف خواندی؟

فرمود:

( اوما سمعتهم صراخ الصبی؟ ) .

یعنی: مگر صدای ناله و فریاد كودك را نشنیدید؟ .

و در حدیث دیگری نقل شده است كه فرمود:

( خشیت ان یشغل به خاطر ابیه ) .

یعنی: ترسیدم كه خاطر پدرش به او مشغول گردد (و از توجه در نماز غافل بماند).

بركات دختر

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

22 - ( ان ابراهیم سال ربه ان یرزقه تبكیه و تندبه بعد الموت ) .

یعنی: حضرت ابراهیم عليه‌السلام از پروردگارش درخواست نمود كه دختری به او عطا كند تا پس از مرگش بر پدر گریه و زاری نماید .

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

213 - ( نعم الولد البنات ملطفات، مجهزات، مونسات، مباركات، مفلیات ) .

یعنی: دختران، چه فرزندان خوبی هستند: مهربان، با جهاز، اهل انس و الفت، با بركت و با نظافت می باشند .

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

214 - ( من تمنی موتهن حرم اجرهن و لقی الله عاصیا ) .

یعنی: هر كس آرزوی مرگ دختران را داشته باشد، از ثواب دختر داری محروم می ماند و با بار گناه، خداوند را ملاقات خواهد نمود .

و همچنین فرمود:

215 - ( ایما رجل دعا علی ولده اورثه الله الفقر ) .

یعنی: هر كس بر فرزندش نفرین كند، خداوند متعال او را دچار فقر خواهد نمود .

و فرمود:

216 - ( البنات حسنات و البنون نعمه و انما یثاب علی الحسنات، و یسال عن النعمه ) .

یعنی: دختران، حسنه اند و پسران نعمت و (روز قیامت) برای حسنه پاداش خواهد بود، و از نعمت سوال خواهد شد .

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

217 - ( من عال ثلاث بنات او ثلاث اخوات و جبت له الجنه ) .

یعنی: كسی كه سه دختر یا سه پسر داشته باشد، بهشت بر او واجب است .

سوال شد: یا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دو تا چطور؟ فرمود:

( واثنتین ) .

یعنی: دوتا هم (همینطور است). سوال شد: یا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یكی چطور؟ فرمود:

( وواحده ) .

یعنی: یكی هم (همینطور است).

و همچنین فرمود:

218 - ( من عالم ثلاث بنات او مثلهن من الا خوات و صبر ایوائهن حتی یبن الی ازواجهن، او یمتن فیصرن الی القبور، كنت انا و هو فی الجنه كهاتین ) .

یعنی: كسی كه سه دختر یا سه خواهر داشته باشد و در نگهداری از اینان صبور باشد، تا زمانی كه ازدواج كنند، یا از دنیا بروند و وارد قبر شوند، من و او در بهشت مانند این دو انگشتیم. - در این حال حضرت اشاره كردند به انگشت سبابه و انگشت وسط - .

سوال شد: یا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اگر دو تا باشند چطور؟

فرمود:

( واثنتین ) .

یعنی: دو تا هم (همینطور).

باز رسول شد: یكی چطور؟ فرمود:

( وواحده ) .

یعنی: یكی نیز (همینطور است).

حضرت صادق عليه‌السلام مردی را دید كه برایش دختری به دنیا آمد؛ به همین خاطر ناراحت و غضبناك بود، فرمود:

219 - ( اریت لو ان الله تبارك اوحی الیك انی اختار لك او تختار لنفسك ما كنت تقول؟ ) .

یعنی: اگر خداوند متعال به تو، بگوید: من برایت انتخاب كنم یا تو؟ چه می گویی؟ .

گفت: می گویم: پروردگارا تو انتخاب كن، فرمود:

( فان الله قد اختار لك ) .

یعنی: الان خداوند برایت (دختر) انتخاب كرده (پس چرا ناراحتی؟).

سپس فرمود: پسر بچه ای كه حضرت خضر به امر پروردگار او را كشته بود كه قرآن كریم می فرماید:

- ( فاردنا ان یبدلهما ربهما خیرا منه زكوه و اقرب رحما ) ( 85 ) .

یعنی: اراده كردیم كه برای پدر و مادرش، فرزندی پاكتر و مهربانتر نصیبشان گردد.

خداوند متعال به جای آن پسر، دختری به آنان داد كه از نسل آن دختر، هفتاد پیامبر به دنیا آمدند.

چهارم - خویشاوندان

رسول خدا فرمود:

220 - ( اوصی الشاهد من امتی و العائب منهم و من فی اصلاب الرجال و ارحام النساء الی یوم القیامه ان یصل الرحم و ان كان منه علی مسیره سنه فان ذلك من الدین ) .

یعنی: شاهدان و غایبان و هر كس از امت من را كه در صلبهای مردان و رحمهای زنان هستند تا روز قیامت، به صله رحم سفارش می كنم اگر چه بینشان به اندازه یك سال فاصله باشد، چون صله رحم، جزء دین است .

و نیز فرمود:

221 - ( حافتا الصراط یوم القیامه الامانه و الرحم، فاذا مر الوصول للرحم المودی للامانه نفذ الجنه، و اذا مر الخائن للامانه القطوع للرحم لم ینفعه معهما عمل و یكفا به الصراط فی النار ) .

یعنی: یك طرف صراط در قیامت، امانت است و طرف دیگرش، رحم، وقتی انسانی كه به ارحام و بستگانش رسیدگی داشت و امانتدار بود؛ بخواهد عبور كند، به بهشت می رسد، امام اگر فرد خائن در امانت و بی اعتنا به بستگان، بخواهد عبور نماید، اعمال دیگرش برایش فایده ای نداشته، صراط او را به آتش می اندازد .

حق همسر

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

222 - ( ما زال جبرئیل یوصی بالمراه حتی ظننت انه لا ینبغی طلاقها الا من فاحشه مبینه ) .

یعنی: جبرئیل دائما مرا در مورد زنان سفارش می كرد تا جایی كه گمان كردم طلاق آنان جایز نیست مگر آنكه فحشای آشكاری را مرتكب گردند .

و فرمود:

223 - ( اتقوا الله فی الضعیفین النساء والیتیم ) .

یعنی: تقوای الهی را در مورد دو طایفه ضعیف، مراعات كنید: زنان و یتیم .

و همچنین فرمود:

224 - ( حق المراه علی زوجها ان یسد جوعتها، و ان یستر عورتها، ولا یقبح لها وجها، فاذا فعل ذلك فقد ادی والله حقها ) .

یعنی: حق زن بر شوهرش این است كه. گرسنگی اش را برطرف كند، بر او لباس بپوشاند، و از كارش عیب نگیرد، وقتی این كارها را انجام داد، به خدا قسم! حقش را ادا نموده است .

تا اینجا آداب كسب و كار و خروج كردن معلوم شد كه عبارت بود از اقتصاد و میانه روی. این یك قانون كلی است كه شرع مقدس اسلام بدان فرمان داده است.

عمربن یزید از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

225 - ( انی اركب فی الحاجه التی كفاها الله ما اركب فیها الا التماس ان یرانی الله اضحی فی طلب الحلال اما تسمع قول الله عزوجل ) .

یعنی: من اگر از خدا حاجت طلب كنم، از او می خواهم كه به من قدرت كار كردن و روز را در طلب حلال سپری نمودن، عنایت كند (نه اینكه یكجا بنشینم و روزی طلب كنم) مگر قول خداوند عزیز و جلیل را نشنیدی كه فرمود:.

( فاذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله ) ( 86 ) ؟

یعنی: وقتی نماز انجام شد، در زمین متفرق شوید و به دنبال روزی خدا باشید .

( ارایت لو ان رجلا دخل بیتا و طین علیه بابه ثم قال: رزقی ینزل علی كان یكون هذا اما انه احد الثلاثه الذین لا یستجاب لهم دعوه ) .

یعنی: اگر كسی وارد اطاقش شود و در اطاق را گل بگیرد، پس از آن بگوید: روزی من می آید، او جزء یكی از سه گروهی است كه دعایشان مستجاب نمی گردد .

راوی می گوید: از حضرت پرسیدم آن سه گروه كیایند؟ فرمود:

( رجل تكون عنده المراه فیدعو علیها فلا یستجاب له لان عصمتیهای فی یده لو شاء ان یخلی سبیلها، و الرجل یكون له الحق علی الرجل فلا یشهد علیه فیجحده حقه فیدعو علیه فلا یستجاب له لانه ترك ما امر به، و الرجل یكون عنده الشی ء فیجلس فی البیت فلا ینتشر ولا یطلب ولا یلتمس حتی یاكله ثم یدعو فلا یستجاب له ) .

یعنی: اول: كسی كه همسری دارد (و از او راضی نیست) و درباره اش نفرین می كند، این نفرین، مستجاب نمی شود، چون اختیار نگهداری این زن به دست خود اوست، اگر خواست رهایش می كند (و طلاقش می دهد).

- دوم: آن كه بر دیگری حقی دارد و چیزی از او طلبكار است، اما كسی را به عنوان شاهد قرار نداده، آن بدهكار هم انكار نمود، در اینجا اگر طلبكار بر علیه بدهكار دعا كند، مستجاب نخواهد شد، چون خداوند متعال امر كرده كه در وقت تحویل دین، شاهد بگیرید و او این فرمان الهی را ترك نموده است.

سوم: فردی كه مالی دارد، در خانه می نشیند و حركت نمی كند تا آن مال را می خورد، آنگاه دعا می كند (كه خداوند به او روزی بدهد) این دعا نیز مستجاب نمی گردد.

آنچه تا اینجا گفته شد، تكلیف عامه مردم است، اما بندگان خاص خدا، آنان دو دسته اند.

دسته اول: كه مكلف به كسب و كارند.

دسته دوم: كسانی كه اهل توكل هستند.

برای شناخت این دسته، ناچار از شرح توكل و ذكر نمونه هایی از متوكلین حقیقی هستیم:

فضیلت توكل و معنای آن

این درجه عظیم، وصفی از او صاف صدیقین است كسی كه بدان درجه برسد، از قیود، رهایی می یابد، ابرهای غم از او بر طرف گشته، به جایش ابرهای امنیت، جایگزین می گردند. برخوان رضا می نشیند و از چشمه های طمانینه آب می نوشد كه ذات اقدس الهی می فرماید:

( و من یتوكل علی الله فهو حسبه ) ( 87 ) .

یعنی: هر كس بر خدا توكل كند، همان خدا برایش بس است .

( الذین قال الهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزاد هم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكیل فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم سوء ) ( 88 ) .

یعنی: وقتی به مومنین گفتند: دشمن برای حمله به شما اجتماع كرده، از آنان بترسید، مومنین ایمانشان زیادتر شد و گفتند: ما را خدا كافی است و او بهترین حامی ماست، به همین خاطر، از این میدان با نعمت باز گشتند در حالی كه هیچ ناراحتی به آنان نرسیده بود .

در وحی قدیم آمده است كه:

226 - ( یابن ادم، خلقنك من تراب ثم من نطفه فلم اعی بخلقك اویعیینی رغیف اسوقه الیك فی حینه ) .

یعنی: ای آدمی زاده! من ابتدا كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفریدم، برایم دشوار و سخت نبود، اما قرص نانی كه بخواهم به تو برسانم، برای من دشوار و گران تمام می شود؟ .

و نیز برای حضرت عیسی عليه‌السلام اینگونه وحی فرستاد:

227 - ( انزلنی من نفسك كهمك، و اجعل ذكری لمعادك، و تقرب الی بالنوافل توكل عی اكفك ولا تول غیری فاخذ لك. یا عیسی اصبر علی البلاء، و ارض بالقضاء، و كن لمسرتی فیك، فان مسرتی ان اطاع فلا اعصی. یا عیسی احی ذكری بلسانك، ولیكن ودی فی قلبك ) .

یعنی: توجه من به توبه اندازه همت تو است. برای روز باز گشت به یاد من باش. به وسیله نوافل و مستحبات، به من نزدیك بشو. بر من توكل كن تا تو را كفایت كنم (و اموراتت را بر عهده بگیرم)، مبادا بر غیر من تكیه كنی كه مواخذه خواهی شد. ای عیسی! در بلا، صبور و در قضای الهی، راضی باش. به دنبال جلب شادی من باش كه شادی من در اطاعت است و ترك معصیت. ای عیسی ذكر و یاد مرا با زبانت احیا كن و محبت مرا در قلب نگاهدار .

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

228 - ( من اهتم لرزقه كتب علیه خطیئته ) .

یعنی: كسی كه غصه روزی را بخورد، برایش گناه نوشته می شود .

در روایت آمده است كه:

229 - حضرت دانیال عليه‌السلام در زمان پادشاه مستكبری، زندگی می كرد كه وی را دستگیر كرده و در چاهی قرار داد. به همراه او درندگان را نیز به چاه انداخت، اما آن حیوانات به وی نزدیك نمی شدند و جراحتی بر او وارد نمی كردند.

در این زمان، خداوند متعال بر پیامبری وحی فرستاد كه برای دانیال غذایی ببرد.

پرسید: پروردگارا! مگر دانیال كجاست؟ فرمود: از محل خارج شو، كفتاری به استقبال تو می آید، به دنبالش برو، تو را به او خواهد رساند. آن پیامبر چنین كرد تا به آن چاه رسید، غذا را به درون چاه هدایت كرد، وقتی دانیال آن غذا را در برابر دید گفت:

الحمد لله الذی لا ینسی من ذكره، والحمد لله الذی لا یخیب من دعاه، والحمد لله الذی من توكل علیه كفاه، و الحمد لله الذی من وثق به لم یكله الی غیره، والحمد لله الذی یجزی بالاحسان احسانا و بالسیئات غفرانا و بالصبر نجاه .

یعنی: سپاس خدایی را كه ذاكرش را فراموش نمی كند. حمد مخصوص خدایی است كه دعا كننده را نا امید نمی نماید. ستایش از آن خدایی است كه اگر كسی بر او توكل كند، همو برایش كافی است. سپاس از آن خدا است كه اگر كسی بر او اطمینان كرد به دیگری موكولش نمی كند، حمد مخصوص خدایی است كه نیكی را با نیكی پاسخ می دهد، گناه را با آمرزش و صبر را با نجات .

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

230 - ( ان الله ابی الا ان یجعل ارزاق المتقین من حیث لا یحتسبون، ولا یقبل لا ولیائه شهاده فی دوله الظالمین ) .

خداوند متعال روزی متقین را تنها در جایی قرار می دهد كه آنان اصلا گمانش را نمی كنند ( 89 ) و حضور اولیایش را در دستگاه حكومت ظالمان، نمی پذیرد.

از جمله چیزهایی كه خداوند متعال بر حضرت داوود عليه‌السلام وحی فرستاد این بود:

( من انقطع الی كفیته ) ( 90 ) .

یعنی: هر كس از دیگران به سوی من قطع امید كند، من كفایتش می كنم .

از حضرت صادق عليه‌السلام روایت شده است كه فرمود:

231 - ( جاء جبرئیل الی النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال: یا رسول الله، ان الله ارسلنی بهدیه لم یعطها احدا قبلك، فقال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقلت: و ما هی؟ قال: الصبر. )

یعنی: جبرئیل نزد رسول حق صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! خداوند متعال به همراه من هدیه ای برای تو فرستاد كه آن را به احدی قبل از تو نداده است، پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسید: آن هدیه چیست؟ گفت: صبر است .

( و احسن منه، قلت: و ما هو؟ قال: القناعه )().

بهتر از صبر هم هست، گفتم: چیست؟ گفت: قناعت

( و احسن منها، قلت: و ما هو؟ قال: لرضا )().

بهتر از آن هم هست، گفتم: چیست؟ گفت: رضا

( و احسن منه، قلت: و ما هو؟ قال: الزهد )().

بهتر از آن نیز هست، گفتم: چیست؟ گفت: زهد

( و احسن منه، قلت: و ما هو؟ قال: الاخلاص )().

بهتر از آن هم هست، گفتم: چیست؟ گفت: اخلاص

( و احسن منه قلت: و ما هو؟ قال: الیقین )().

یعنی: از آن بهتر باز هم هست، گفت: چیست؟ گفت: یقین .

( و احسن منه: قلت: و ما هو؟ قال: ان مدرجه ذلك كله التوكل كل علی الله ) .

یعنی: باز از آن بهتر نیز هست، گفتم چیست؟ گفت: راه رسیدن به همه اینها توكل بر خداست .

( قلت: یا جبرئیل، و ما تفسیر التوكل علی الله؟ قال: العلم بان المخلوق لا یضر ولا ینفع، ولا یعطی ولا یمنع، و استعمال الیاس من المخلوق فاذا كان العبد كذلك لم یعمل لاحد سوی الله و لم یزغ قبله و لم یخف سوی الله و لم یطمع الی احد سوی الله، فهذا هو التوكل ) .

- «گفتم: ای جبرئیل! تفسیر «توكل» بر خدا چیست؟ گفت: دانستن اینكه مخلوقاتش، نه ضرری می رسانند نه نفعی، نه چیزی می دهند، نه مانع چیزی می گردند، باید از مخلوقاتش مایوس گشت وقتی بنده به این درجه رسید، آنگاه برای غیر خدا كار نمی كند و قلبش به بیراهه نمی رود و از غیر او نمی هراسد و به غیر او دل نمی بندد، این است معنای توكل».

( قال: قلت: یا جبرئیل، فما تفسیر الصبر؟ قال: یصبر فی الضراء كما یصبر فی السراء، وفی الفاقه كما یصبر فی الغنی، و فی العناء كما یصبر فی العافیه، ولا یشكو خالقه عند المخلوق بما یصیبه من البلاء ) .

- «رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: گفتم: ای جبرئیل! معنای «صبر» چیست؟ گفت: بنده باید در ناخوشیها صبر كند (و آن را پذیرا باشد) همچنانكه در خوشیها صبر می كند (و آن را می پذیرد)، هنگام «نداری، صبور باشد همچنانكه هنگام نداری، صبور باشد همچنانكه هنگام دارایی، صبور است، در سختی و رنج، صابر باشد آن طور كه زمان عافیت، صابر است و هرگز به خاطر بلاهای روزگار نزد مخلوق، لب به شكایت از خالقش نگشاید».

( قلت: فما تفسیر القناعه؟ قال: یقنع بما یصیب من الدنیا، یقنع با لقلیل و یشكر بالیسیر ) .

- «گفتم: تفسیر «قناعت » چیست؟ گفت: هر قدر از نعم دنیا كه به او رسید، بدان قانع باشد، با كم بسازد و اندك را شكر گزاری كند».

( قلت فما تفسیر الرضا؟ قال: الراضی الذی لا یسخط علی سیده اصاب من الدنیا ام لم یصب، و لم یرض من نفسه بالیسیر من العمل ) .

- «گفتم: تفسیر «رضا» چیست؟ گفت: راضی، كسی است كه از خدایش ناراحت نمی شود، چه به دنیا برسد و چه نرسد و از عمل اندك خود نیز هرگز خشنود نیست (و خود را مكلف به عمل بسیار می داند) ».

( قلت: یا جبرئیل، فما تفسیر الزهد؟ قال: الزاهد یحب ما یحب خالقه، و بیغض ما خالقه، و یتحرج من حلال الدنیا، ولا یلتقت الی حرامها، فان حلالها حساب و حرامها عقاب، و یرحم جمیع المسلمین كما یرحم نفسه، و یتحرج من الكلام فیما لا یعنیه كما یتحرج من حطام حطام الدنیا و زینتها كما یتجنب النار ان یغشاها و ان یقصر اماله و كان بین عینیه اجله ) .

- «گفتم: ای جبرئیل! ((زهد» چیست؟ گفت: زاهد، دوست دارد هر آنچه را كه خالقش دوست دارد و بد دارد هر آنچه را كه خالقش بد دارد. از حلال دنیا دوری می كند و توجهی به حرامش ندارد، چون حلالش حساب دارد و حرامش عقاب. بر هر مسلمانی ترحم می ورزد آنچنان كه بر خود ترحم می كند، همانطور كه از حرام پرهیز دارد از سخنان بیهوده و بی فایده نیز دوری می كند. از پرخوری پرهیز می نماید چنانكه از مرداری كه بوی گندش شدت یافته، دوری می كند. از نعمتها و زینتهای دنیا دوری دارد آنچنانكه از فرا گرفتن آتش، دوری می ورزد. آرزوهایش كوتاه و مرگ در برابر چشمانش حاضر است».

( قلت: یا جبرئیل، فما تفسیر الا خلاص؟ قال: المخلص الذی لا یسال الناس شیئا حتی یجد، و اذا وجد رضی، و اذا بقی شی ء اعطاه لله، فان لم یسال المخلوق فقد اقر لله بالعبودیه، و اذا وجد فرضی فهو عن الله راض، و الله تبارك و تعالی عنه راض، و اذا اعطاه لله فهو جدیر به ) .

- «گفتم: ای جبرئیل! تفسیر «اخلاص» چیست؟ گفت: مخلص، كس است كه از مردم چیزی طلب نمی كند تا آنكه خودش آن را بیابد و وقتی كه یافت، بدان راضی است و اگر نزدش چیزی اضافه آمد، در راه خدا می دهد. درخواست نكردن و از دیگران، خود اقراری است به بندگی خدا و وقتی چیزی یافت، بدان راضی می گردد (و از كم یا زیادش شكایت نمی كند) هم او از خدا راضی است هم خدا از او. بخشیدنش در حالی است كه خود بدان نیازمندتر و سزاوارتر است».

( قلت: ما تفسیر الیقین؟ قال: الموقن یعمل لله كانه یراه، و ان لم یكن یری الله فان الله یراه، و ان یعلم یقینا ان ما اصابه لم یكن لیخطئه، و ان ما اخطاه لم یكن لیصیبه، و هذا كله اغصان التوكل و مدرجه الزهد ) .

- «گفتم: تفسیر «یقین » چیست؟ گفت: انسان اهل یقین، آن طور برای خدا كار می كند كه گویا او را می بیند. و اگر به این درجه نرسید كه خدایش را ببیند، این قدر می داند كه او وی را می بیند و یقین داشته باشد كه آنچه به او رسیده می بایست برسد و آنچه به او نرسیده، نمی بایست برسد این همه كه گفتیم، شاخه های توكل و طریق زهد بود».

خواننده محترم!

ببین این حدیث چه مضامین بالا و مطالب عالی را در بردارد و بیان كرده است كه صبر، قناعت، رضا، زهد، اخلاص و یقین، همه از توكل سرچشمه می گیرند، اگر نبود جز همین یك حدیث در مدح و ستایش توكل، كافی بود.

در این حدیث شریف، پنج ستون برای «توكل » ذكر گردیده است:

- مخلوقات، ضرری نمی رسانند.

- مخلوقات، منفعتی نمی رسانند.

- مخلوقات، چیزی نمی دهند.

- مخلوقات، مانع چیزی هم نمی توانند بشوند.

- از غیر او باید مایوس شد.

- چهار ستون اول، علمی و پنجمی، عملی است كه اگر این پنجمی نباشد، آن چهار تا، قوام و اثری ندارند، همچنانكه علم بدون عمل قوام ندارد، این امری است بسیار واضح و روشن، مثلا كسی كه دندانش درد می كند و می داند كه غذای ترش برایش مضر است، با این حال اگر برود ترشی بخورد، مسلما دندانش درد خواهد گرفت و صرف دانستن اینكه ترشی برایش مضر است، بدون عمل به مقتضای آن، نفعی برایش نخواهد داشت.

نكته دیگری كه در این حدیث شریف نهفته است، سه اثر مهم «توكل» است:

اول - اخلاص

وقتی بنده، فهمید كه مخلوقات هیچ نفعی و ضرری ندارند، در نتیجه برای هیچ یك از آنها عملی انجام نمی دهد، بنابر این، انگیزه ریا برچیده می شود، قلبش از انحراف و كجی نجات می یابد و طاعات و عبادت را با اخلاص انجام می دهد.

دوم - عزت:

وقتی فهمید غیر ذات اقدس الهی، همه محتاجند از آنان قطع طمع می كند و به آنان دل نمی بندد و فقط به معبودش تكیه می كند ولا غیر.

سوم - امنیت:

از دیگر آثار این است كه انسان متوكل، از مخلوقات و موذیات نمی هراسد، چون آنها را در برابر عظمت حق هیچ می داند و بر همین اساس است كه گاهی اوقات در احوالات برخی افراد مخلص و بندگان پاك درگاه الهی، می شنویم كه گذرشان به حیوانات درنده می افتاد ولی به آن اهمیت نمی دادند، چون یقین داشتند كه مخلوق ضرری نمی رساند، یك حیوان درنده در برابرشان با چیزهای دیگر (نظیر سنگ و درخت و...) فرقی نداشت.

در حدیث آمده است كه حضرت امام صادق عليه‌السلام یك وقتی وارد كوفه شدند، هنگام برگشت، جمعیتی از كوفه جهت بدرقه پیشاپیش حضرت از شهر خارج گردیدند، در بین راه، ناگهان به شیری برخورد كردند. «ابراهیم ادهم» كه در بین آنان بود، گفت، صبر كنید تا حضرت تشریف بیاورند، آنان نیز چنین كردند، وقتی امام عليه‌السلام به آنان رسید، ماجرا را به ایشان اطلاع دادند، حضرت به شیر نزدیك شدند تا جایی كه گوش شیر را گرفته از وسط جاده خارجش كردند و سپس فرمودند:

232 - ( اما ان الناس لو اطاعوا الله حق طاعته لحملوا علیه اثقالهم ) .

یعنی: «اگر مردم خدا را به آن حد كه باید، اطاعت می كردند، می توانستند بارهایشان را بر شیر حمل كنند».

«جویریه بن مسهر» گوید: من و امیر المومنین عليه‌السلام به طرف كوفه حركت می كردیم، كس دیگری همراهمان نبود تا به زمین شوره زاری رسیدیم. در آنجا به شیر نری برخورد كردیم كه در بین راه روی زمین نشسته بود. جفتش هم پشت سرش و بچه شیرها نیز پشت سر آن دو بوده اند من كه این صحنه را دیدم لجام اسبم را كشیدم كه بر گردم، ناگاه دیدم امام عليه‌السلام می فرماید:

233 - ای جویریه! جلو برو، این حیوان در درگاه الهی سگی است چون سایر حیوانات كه زمامش به دست خداوند متعال است، غیر از او احدی نمی تواند شر این حیوان را دفع نماید ( 91 ) .

ناگاه دیدم آن شیر در حالی كه دم خود را می جنبانید به طرف حضرت آمد، آن امام پای خود را به صورت شیر مالیدند، در اینجا ذات اقدس الهی با قدرت مطلقه اش، شیر را به سخن آورده چنین گفت:

سلام بر تو ای امیر المومنین و وصی خاتم النبین!

حضرت فرمود: و علیك السلام ای شیر! تسبیح تو چیست؟

گفت: می گویم: منزه است پروردگار من! منزه است معبود من! منزه است آن كس كه هیبت و ترس مرا در دل بندگانش نهاد! منزه است او! منزه است او!

حضرت از آنجا گذشتند در حالی كه من همراه او بودم، زمین شوره زار طولانی شد و وقت نماز عصر ضیق گشت، من از فوت شدن نماز عصر دلتنگ شدم ولی با خود گفتم:

و ای بر تو ای جویریه! آیا تو از امیر المومنین عليه‌السلام به نماز حریص تری در حالی كه قضیه شیر را با چشمانت دیدی؟

با هم رفتیم تا زمین شوره زار به پایان رسید، از مركب فرود آمد و اذان و اقامه گفت، آنگاه آهسته با لب چیزی گفت و با دستش اشاره ای فرمود، ناگاه به قدرت مطلقه الهی، آفتاب به جایگاه عصر بازگشت، با هم نماز عصر را خواندیم، بعد از نماز سر را بالا كردم، دیدم خورشید در یك چشم بر هم زدن به محل اولش بازگشت و ستارگان ظاهر گشتند، مجددا حضرت اذان و اقامه گفتند و نماز مغرب را اقامه فرمودند و سوار بر مركب شده رو به: كردند و گفتند:

- ای جویریه آیا می گویی این مرد، جادوگر است؟ آیا می گویی من مانند

طلوع و غروب را تا كنون از آفتاب ندیده ام؟ جادوست یا چشم من خطا می كند؟

بزودی و سوسه شیطان را از نفست بیرون می كنم: آیا نمی دانی كه خداوند متعال می فرماید:

( ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها ) ( 92 ) .

یعنی: «نامهای نیك، همه مخصوص خداست، شما او را بدان نامها بخوانید».

- ای جویریه! روزی رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حال نزول وحی، سر مباركش بر دامان من بود كه خورشید غروب كرد، در حالی كه من هنوز نماز عصر را نخوانده بودم، از من پرسید: آیا نماز عصر را خوانده ای؟ گفتم: نه، فرمود: خداوندا! علی در طاعت تو بسر می برد و نیاز پیامبرت را برآورده می ساخت آنگاه با اسم اعظم، خدا را خواند، ناگاه خورشید برای من برگشت و نماز را با آرامش به جای آوردم و بعد غروب كرد. سپس آن حضرت - كه پدر و مادرم فدایش باد - آن اسم را به من آموخت و هم اكنون من با همان اسم دعا كردم.

ای جویریه! حق در قلوب مومنین، واضحتر و آشكارتر است از القائات شیطان. من از خدا خواستم كه این القائات را از قلبت بزداید، حالا چه می یابی؟

گفتم: ای آقای من! آن القائات از قلبم محو گردید.

نكوهش در خواست از دیگران

از جمله نكات حدیث امام صادق عليه‌السلام ( 93 ) این بود كه فرمود: «بنده اگر از مخلوقات، چیزی نخواست، اقرارش به بندگی خدا ثابت می شود».

این كلام، دلالت بر ضعف ایمان فردی دارد كه از دیگران درخواست می كند و نیز دلالت بر قوت ایمان فردی دارد كه به خدا امیدوار است، چون وقتی بخشندگی غیر خدا را نفی كرد، دیگر به آنها رجوع نمی كند، در نتیجه توحیدش خالص و عبودیتش تام و كامل می گردد.

در این معنا روایاتی آمده است كه از جمله در تفسیر آیه كریمه:

( و ما یومن اكثرهم بالله الا و هم مشركون ) ( 94 ) .

یعنی: «ایمان اكثر اینان آمیخته به شرك است».

امام صادق عليه‌السلام فرمود:

234 - ( هو قول الرجل: لولا فلان لهلكت، ولولا فلان لما اصبت كذا و كذا و لولا فلان لضاع عیالی، الاتری انه قد جعل الله شریكا فی ملكه یرزقه و یدفع عنه؟ قلت: فیقول: لولا ان الله من علی بفلان لهلكت: قال: نعم، لا باس بهذا و نحوه ) .

یعنی: «این شرك همان سخن مردم است كه می گویند: اگر فلانی نبود، كار من زار بود، اگر فلانی نبود، به چنین و چنان نمی رسیدم، اگر فلانی نبود، خانواده ام گرفتار می شدند... مگر نمی بینی كه چنین افرادی برای خداوند در حكومتش شریك قرار داده اند كه آن شریك به اینان روزی می رساند و ضرر را از اینان دفع میكند.

راوی می گوید: گفتم پس بگوید: اگر خداوند متعال به واسطه فلانی بر من منت نمی گذاشت، هلاك و گرفتار می شدم (این چگونه است؟)، فرمود: بله، امثال این سخنان اشكالی ندارد».

و نیز فرمود:

235 - ( شیعتنا من لا یسال الناس شیئا ولو مات جوعا ) .

یعنی: شیعیان ما كسانی اند كه از مردم چیزی طلب نمی كنند، اگر چه از گرسنگی بمیرند .

و به همین خاطر است كه شهادت سائل پذیرفته نیست.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

236 - ( شهاده الذی یسال فی كفه ترد ) .

یعنی: شهادت كسی كه دست نیاز به سوی دیگران دراز می كند، پذیرفته نیست .

نقل است كه حضرت امام زین العابدین عليه‌السلام در روز عرفه افرادی را دیدند كه نزد مردم ابراز نیاز می كنند، به آنان فرمودند:

237 - ( هولاء شرار من خلق الله، الناس مقبلون علی الله و هم مقبلون علی الناس ) .

یعنی: اینان بدترین مخلوقات حق اند؛ چون مردم همه رو به سوی خدا دارند و اینان روی به سوی مردم .

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

238 - ( لو یعلم السائل ما علیه من الوزر ما سال احد احدا ولو یعلم المسوول ما علیه اذا منع ما منع احد احدا ) .

یعنی: اگر سائل بداند كه در خواستش چه بار سنگینی دارد، هرگز كسی از كس دیگر، چیزی طلب نمی كند. و آن كس كه از او چیزی می خواهند، اگر بداند كه ممانعت هم چه بار عظ یمی دارد، هرگز كسی را رد نخواهد كرد .

امام صادق عليه‌السلام فرمود:

239 - ( من یسال من غیر فكانما یاكل الجمر ) .

یعنی: كسی كه درخواست می كند ولی نیاز ندارد، گویا آتش می خورد .

حضرت امام باقر عليه‌السلام فرمود:

240 - ( اقسم بالله و هو حق ما فتح رجل علی نفسه باب المساله الا فتح الله علیه باب فقر ) .

یعنی: به خدا قسم می خورم، قسم حق كه كسی باب سوال و درخواست را بر روی خود نگشاید مگر آنكه ذات اقدس الهی، باب فقری را بر او بگشاید .

حضرت امام زین العابدین عليه‌السلام فرمود:

241 - ( ضمنت علی ربی انه لا یسال احد احدا من غیر حاجه الا اضطرته حاجه المساله یوما الی ان یسال من حاجه ) .

یعنی: من از طرف خدا ضمانت می كنم (حاجت را بر آورده كند یا دچار فقر نكند) كسی را كه فقط در روز نیاز شدید و اضطرار، از دیگران درخواست می كند .

روزی حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یارانش فرمود:

242 - ( الا تبایعونی؟ ) .

یعنی: آیا با من بیعت نمی كنید؟ .

گفتند: یا رسول الله! ما با تو بیعت كردیم، فرمود: تبایعونی علی ان لا تسالوا الناس شیئا .

یعنی: با من بیعت كنید بر اینكه از مردم چیزی نخواهید .

بعد از آن روز، اگر چیزی از دست كسی بر زمین می افتاد، خودش خم می شد و آن را بر می داشت و به كسی نمی گفت آن را به من بده.

و نیز فرمود:

243 - ( لو ان احدكم یاخذ حبلا فیاتی بحزمه حطب علی ظهره فیبیعها فیكف بها وجهه خیر له من ان یسال ) .

یعنی: اگر هر یك از شما ریسمانی بگیرد و با آن بر پشتش هیزم بكشد تا مخارجش را تامین كند، بهتر از آن است كه از دیگران چیزی طلب نماید .

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

242 - یكی از اصحاب رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست تنگ شد، همسرش گفت: نزد پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برو و از او حاجتت را طلب كن، آن مرد نزد حضرت آمده شنید كه پیامبر اكرم می فرماید:

( من سالنا اعطیناه، و من استغنی اغناه الله )().

یعنی: هر كه از ما طلب كند او می دهیم، ولی كسی كه اظهار نیاز نكند، خداوند او را بی نیاز می سازد .

آن مرد با خود گفت: حتما مقصود حضرت من بودم. آنگاه به سوی همسرش باز گشت و ماجرا را به اطلاعش رساند. زن گفت: رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بشری است مانند دیگران (از حال تو چه خبر دارد) برو وضع خودت را برای او بگو. آن مرد مجددا نزد حضرت آمد، چون رسول حق صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را دید، همان جمله سابق را بیان فرمود.

این مرد، رفت و آمد، تا سه مرتبه این كار تكرار گردید و آن مرد كه صحنه را این چنین دید رفت و تبری به عاریه گرفت و به طرف كوه روانه گردید، از كوه بالا رفت و قدری هیزم جمع كرده به شهر آورد و به اندازه پنج سیر آرد، آن را فروخت.

روز بعد مجددا به طرف كوه رفت، این بار هیزم بیشتری آورد و فروخت، همین كار را تكرار كرد تا اینكه تبری خرید، پس از گذشت مدتی، دو شتر و یك برده نیز خریداری نمود تا اینكه داراییش زیاد شد و روزگارش رو به راه گردید، سپس نزد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد، ماجرای خود را به اطلاع حضرت رساند كه چگونه قصد ابراز نیاز به محضر حضرت را داشت و از ایشان چه شنید.

حضرت فرمود: من كه به تو گفتم هر كه از ما طلب كند به او می دهیم ولی كسی كه اظهار نیاز نكند، خداوند او را بی نیاز می سازد.

امام باقر عليه‌السلام فرمود:

245 - ( طلب الحوائج الی الناس استسلاب للعزه، و مذهبه للحیاء، و الیاس مما فی ایدی الناس عز للمومنین، و الطمع هو الفقر الحاضر ) .

یعنی: طلب حاجت از مردم، موجب از بین رفتن عزت و حیا می گردد و مایوس شدن از آنچه در دست مردم است، موجب عزت مومنین می شود و طمع، همان فقر نقد است .

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود:

242 - ( من استغنی اغناه الله، و من استعف اعفه الله، و من سال اعطاه الله، و من فتح علی نفسه باب المساعه فتح الله علیه سبعین بابا من الفقر لا یسدا ادناه شی ء ) .

یعنی: كسی كه اظهار نیاز نكند، خداوند او را بی نیاز می گرداند و كسی كه طالب عفت باشد، پروردگار متعال او را عفیف می نماید، كسی كه از خدا چیزی بخواهد، خداوند به او عطا می كند، كسی كه باب سوال و درخواست را بر خود بگشاید، خداوند متعال هفتاد باب از فقر به رویش می گشاید كه هیچ چیز نمی تواند حتی كوچكترین بابش را مسدود نماید .

نقل است كه گدایی از وجود مبارك پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چیزی خواست و او را به وجه الله قسم داد، حضرت دستور فرمودند تا پنج تازیانه بر او نواختند، آنگاه به وی فرمود:

247 - ( سل بوجهك اللئیم ولا تسال بوجه الله الكریم ) .

یعنی: مردم را به روی پست خودت قسم بده، نه به وجه خداوند كریم .

نكوهش رد سائل

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

248 - ( لا تقطعوا علی السائل مسالته فلولا ان المساكین یكذبون ما افلح من ردهم ) .

یعنی: درخواست سائل را رد نكنید كه اگر دروغ مساكین و بیچارگان نبود، رد كنندگان آنان بدبخت می شدند .

249 - ( ردوا السائل ببذل یسیر او بلین و رحمه فانه یاتیكم من لیس بانس ولا جان لینظر كیف صنعكم فیما خولكم الله ) .

یعنی: به سائل یا چیز كمی بدهید یا با نرمی و ترحم، ردش كنید، چون چه بسا فردی كه نه انسان است و نه جن، نزد شما بیاید تا ببیند با نعم الهی چه می كنید؟ .

فردی گوید من هنگام صبح برد در منزل امام صادق عليه‌السلام نشسته بودم كه گدایی آمد و چیزی خواست، اطرافیان او را رد كردند، امام عليه‌السلام آنان را بسیار سرزنش كرد و فرمود:

250 - ( اول سائل قام علی باب الدار فسال فردد تموه؟ اطعموا ثلاثه ثم انتم بالخیار علیه ان شئتم ان تزداد وا فاز داد وا والا فقدا ادیتم حق یومكم ) .

یعنی: اولین گدایی كه برد در خانه ما آمد او را رد كردید؟ تا سه نفر را غذا بدهید آنگاه اختیار با شماست اگر خواستید بیش از سه نفر را هم بدهید وگرنه حق این روز را ادا نموده اید .

و نیز فرمود:

251 - ( اعطوا الواحد والاثنین و الثلاثه ثم انتم بالخیار ) .

یعنی: گدای اول، دوم و سوم را (چیزی) بدهید، پس از آن، اختیار با شماست .

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

252 - ( اذا طرقكم سائل ذكر باللیل فلا تردوه ) .

یعنی: هر وقت گدایی، شبانه در خانه شما را كوبید و چیزی خواست، مبادا ردش كنید .

253 - ( انا لنعطی غیر المستحق حذرا من رد المستحق ) .

یعنی: ما به غیر مستحق هم عطا می كنیم تا مبادا در این میان، مستحق واقعی را رد كرده باشیم .

گوشه ای از آداب انفاق

امام علی بن الحسین عليه‌السلام فرمود:

254 - ( صدقه اللیل تطفی ء غضب الرب ) .

یعنی: صدقه شبانه، غضب پروردگار را خاموش می نماید .

و به ابی حمزه فرمود:

255 - ( اذا اردت ان یطیب الله میتتك و یغفر لك ذنبك یوم تلقاه فعلیك بالبر، و صدقه السر، وصله الرحم، فانهن یزدن فی العمر، و ینفین الفقر، و یدفعن عن صاحبهن سبعین میته سوء ) .

یعنی: اگر می خواهی خداوند تو را پاك بمیرانه و روز ملاقاتش گناهانت از ببخشاید، نیكی كن و در جفا، صدقه، بده وصله رحم بنما؛ چون این سه عمل، عمر را زیاد می كنند، فقر را نفی می نماید، و از صاحبانشان هفتاد نوع مرگ بد را دفع می كنند .

از رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سوال شد: كدام صدقه افضل است؟ فرمود:

256 - ( علی ذی الرحم الكاشح ) .

یعنی: بر خویشانی كه دشمنی خود را از تو پنهان می كنند .

از حضرت صادق عليه‌السلام سوال شد: به چه كسی صدقه بدهیم به كسی كه بر در خانه می آید یا نگهداریم و به بستگان نیازمند خود بدهیم؟ فرمود.

257 - ( لا یبعث بها الا الی من بینه و بینه قرابه فهو اعظم للاجر ) .

یعنی - به بستگان و نزدیكانش بدهد كه اجر عظیمتری دارد.

از امام باقر عليه‌السلام نقل است كه فرمود:

258 - ( اذا اردت ان تتصدق بشی قبل اجمعه بیوم فاخره الی یوم الجمعه ) .

یعنی: اگر یك روز قبل از جمعه می خواهی صدقه بدهی، آن را تا روز جمعه به تاخیر بینداز .

259 - كسی كه تشنه ای را سیراب كند، خداوند متعال او را از شراب دست نخورده، سیراب می نماید

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

260 - ( افضل الصدقه ابراد الكبد الحری، و من سقی كبدا احد من بهیمه او غیرها اظله الله یوم لا ظل الا ظله ) .

یعنی: بهترین صدقه خنك ساختن عطشان است، هر كس جگر كسی را سیراب سازد، چه چهار پا باشد و چه غیر آن، خداوند متعال در روز قیامت كه سایه ای جز سایه او نیست، برایش سایبانی قرار می دهد .

اضافه ضروریات زندگی

این اضافه، بار سنگینی است بر دوش صاحبش؛ چون حرام دنیا عقاب دارد و حلالش حساب. عبد الله بن عمر گوید: شنیدم كه رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمود:

261 - ( تكون امتی فی الدنیا ثلاثه اطباق ) .

یعنی: امت من در دنیا سه طبقه اند :

( اما الطبق الاول فلا یحبون جمع المال و ادخاره، ولا یسعون فی اقتنائه و احتكاره، و انما رضاهم من الدنیا سد جوعه، و ستر عوره، و غناهم منها ما بلغ بهم الاخره، فاولئك هم الامنون الذین لا خوف علیهم ولا هم یحزنون ) .

یعنی: طبقه اول، كسانی اند كه جمع مال و ذخیره سازی آن را دوست ندارند و در به دست آوردن و احتكار آن، تلاش نمی كنند به مقداری كه سد جوع و ستر عورت كنند، راضی اند، هر مقدار كه اینان را به آخرت برساند، برایشان بس است، این گروه در امنیت بسر می برند و بر ایشان خوف و اندوهی نیست..

( و اما الطبق الثانی فانهم یحبون المال من اطیب وجوهه و احسن سبله، یصلون به ارحامهم، و یبرون به اخوانهم، و یواسون به فقراء هم و لعض احدهم علی الرصف ایسر علیه من ان یكتسب درهما من غیر حله او یمنعه من حقه او یكون له خازنا الی یوم موته، فاولئك الذین ان نوقشوا عذبوا، و ان عفی عنهم سلموا ) .

یعنی: گروه دوم كسانی اند كه دوست دارند از راه حلال و پاكیزه مال به دست بیاورند تا به بستگان خود رسیدگی كنند؛ به برادرانشان نیكی كنند و به فقرا سركشی نمایند، برای اینان سنگ به دندان گرفتن راحت تر است از اینكه یك درهمی را از راه حرام به دست بیاورند یا به مستحقش نرسانند تا روز مرگ، آن را پس انداز كنند، اگر در قیامت با اینان مناقشه شود، گرفتار عذاب می شوند و اگر عفو گردند، در سلامت خواهند بود .

( و اما الطبق الثالث فانهم یحبون جمع المال مما حل و حرم، و منعه مما افترض و وجب، ان انفقو اسرافا و بذارا، و ان امسكوه بخلا و احتكارا، اولئك الذین ملكت الدنیا زمام قلوبهم حتی اوردتهم النار بذنوبهم ) .

یعنی: دسته سوم؛ جمع آوری مال را دوست دارند، حلال و حرام برایشان فرقی ندارد، واجبات را ترك می كنند و در مصرف، اسرافكارند و اگر دست نگهدارند و خرج نكنند از روی بخل و احتكار است (نه به خاطر تذكر اسراف) اینان كسانی اند كه دنیا زمام قلبهاشان را مالك گردیده تا به سبب گناهان وارد جهنمشان گرداند .

و نیز فرمود:

262 - ( لا یكتسب العبد مالا فیتصدق منه فیوجر علیه، ولا ینفق منه فیبارك له فیه، ولا یترك خلف ظهره الا كان راده الی النار ) .

یعنی: نمی شود كسی مالی را از حرام به دست بیاورد و آن را صدقه بدهد و اجر ببرد. و اگر از آن مال خرج كند، برایش بركت ندارد و اگر آن مال پس از مرگش باقی بماند او را به آتش خواهد كشاند .

از حضرت علی عليه‌السلام در مورد بزرگترین شقاوتسوال شد، فرمود:

263 - ( رجل ترك الدنیا للدنیا ففاتته الدنیا و خسر الاخره، و رجل تعبد و اجتهد و صام رباء الناس فذلك الذی حرم الدنیا من دنایاه و لحقه التعب الذی لو كان به مخلصا لا ستحق ثوابه فورد الاخره و هو یظن انه قد عمل ما یثقل به میزان فیجده هباء منثورا ) .

یعنی: كسی كه دنیا را به خاطر دنیا ترك كند، در نتیجه، هم دنیا از دستش رفته و هم در آخرت زیانكار است. و كسی كه زحمت بكشد، عبادت انجام بدهد و روزه بگیرد، ولی برای نشان دادن به مردم باشد، این فرد، كسی است كه از دنیا محروم است و رنجی برایش باقی مانده كه اگر در آن اخلاص می ورزید، استحقاق ثواب داشت، چنین فردی، وارد صحنه قیامت می شود در حالی كه گمان می كند عملی به همراه دارد كه موجب سنگینی اعمال نیكش گردیده، ولی آن را بر باد رفته می یابد .

سوال شد: بیشترین حسرت مخصوص كیست؟ فرمود:

( من رای ماله فی میزان غیره فادخله الله به النار و ادخل وراثه به الجنه ) .

یعنی: كسی كه مالش را در ترازوی دیگران ببیند در حالی كه او به سبب (كسب حرام) آن مال، وارد جهنم می شود و وارثش به سبب (مصرف حلال و انفاق و ادای حقوق) آن، به بهشت می رود .

گفتند: چگونه چنین چیزی ممكن است؟ فرمود:

( كما حدثنی بعض اخواننا عن رجل دخل الیه و هو یسوق فقال له: یا فلان، ما تقول فی مائه الف فی هذا الصندوق؟ ما ادیت منها زكاه قط قال: قلت فعلی ما جمعتها؟ قال: لحقوق السلطان، و مكاثره العشیره، و لخوف الفقر علی العیال و لروعه الزمان قال عليه‌السلام : ثم لم یخرج من عنده حتی فاضت نفسه ) .

یعنی: برادری برایم نقل كرد: نزد مردی رفتم كه در حال جان كنده بود، به من گفت: صد هزار (درهم یا دینار) در این صندوق دارم كه زكاتش را پرداخت نكرده ام به نظر تو چكنم؟ آن مرد می گوید: گفتم برای چه آن را جمع كردی؟

گفت: برای پرداخت مالیات سلطان، فخر فروشی بر بستگان، هراس فقر بر خانواده و ترس از اتفاق روزگار. سپس فرمودند: این مرد از نزد او بیرون نیامده، جان داد .

بعد حضرت فرمودند:

( الحمد لله الذی اخرجه منها ملوما بباطل جمعها و من حق منعها فاو كاها فقطع المفاوز و القفار و الجج البحار، ایها الواقف لا تخدع كما خدع صویحبك بالامس، ان من اشد الناس حسره یوم القیامه من رای ماله فی میزان غیره ادخل الله هذا به الجنه و ادخل هذا به النار ) .

یعنی: سپاس مخصوص خدایی است كه او را با ملامت از دنیا برد در حالی كه مال را از راه باطل جمع كرد و حق حق دار را منع كرده بود، سرش را هم محكم بسته بود (كه دزد نبرد). مالی كه، دشتهای خشك و سوزان و شهرها و دریاها را برای جمع آوری آن، درنوردیده بود. ای كسی كه در دنیا مانده ای! مبادا گول بخوری همچنانكه دیروز آن مرد گول خورد، همانا شدیدترین حسرت را در قیامت كسی دارد كه می بیند مالش در میزان دیگری است و به واسطه آن بهشت رفته ولی خودش را به سبب همین مال به جهنم می برند .

امام صادق عليه‌السلام فرمود:

264 - ( و اعظم من هذا حسره رجل جمع مالا عظیما بكد شدید، و مباشره الاهوال، و تعرض الاخطار، ثم افنی ماله بصدقات و مبرات، و افنی شبابه و قوته فی عبادات و صلوات و هو مع ذلك لا یری لعلی بن ابی طالب عليه‌السلام حقه، ولا یعرف له من الاسلام محله، و یری ان من لا بعشره ولا بعشر عشر معشاره افضل منه، یواقف علی احجج فلا یتاملها، و یحتج علیه بالایات و الاخبار فیابی الا تمادیا فی غیه، فذاك اعظم من كل حسره، و یاتی یوم القیامه و صدقاته ممثله له فی مثال الافاعی تنهشه، و صلواته و عباداته ممثله له فی مثال الزبانیه تدفعه حتی تدعه الی جهنم دعا ) .

یعنی: حسرت بیشتر از این مرد را كسی دارد كه مال بسیاری را با زحمات زیاد و رنجها و مشقتها فراهم كرد و بعد آن مال را با صدقات و مبرات از بین برد، جوانی (و شادابی) و قوت و نیرویش را نیز در عبادات و نمازها گذارند، ولی برای علی بن ابی طالب عليه‌السلام حقی قائل نبود، محل و مقامی در اسلام برای آن حضرت نمی شناخت، اما در مقابل، كسانی را كه یك دهم یا یك صدم آن حضرت هم نمی شوند، برتر از آن جنایت پنداشت. در مورد حجتهای الیه (و ائمه عليه‌السلام توقف می كرد و فكرش را به كار نمی انداخت و وقتی با آیات و روایات برایش استدلال می نمودند، نمی پذیرفت چون در گمراهی خود فرو رفته بود. این فرد بیشترین حسرت را دارد. روز قیامت وارد می شود در حالی كه صدقاتش به صورت افعی ها تمثل یافته او را می گزند و نمازها و عباداتش چون فرشتگان دوزخ هستند كه او را به سوی جهنم خواهند راند .

( یقول: یا ویلتا الم اك من المصلین؟ الم اك من المزكین؟ الم اك عن اموال الناس و نسائهم من المتعففین؟ فلماذا دهیت بما دهیت؟ ) .

یعنی: در همین حال می گوید: ای وای مگر من از نماز گزاران نبودم؟ آیا من از زكات دهندگان نبودم؟ آیا من نبودم كه چشم طمع به اموال و زنان مردم نداشتم؟ پس چرا به این مصیبت عظیم گرفتار شدم؟ .

( فیقال له: یا شقی، ما ینفعك ما عملت و قد ضیعت اعظم الفروض بعد توحید الله والایمان بنبوه محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وضعیت ما الزمتك من معرفته حق علی ولی الله عليه‌السلام و التزمت علیك من الائتمام بعدو الله، فلو كان لك بدل اعمالك هذه عباده الدهر من اوله الی اخره و بدل صدقاتك الصدیقه بكل اموال الدنیا بل بمل ء الارض ذهبا ازدادك ذلك من الله الا بعدا، و من سخطه الا قربا ) .

یعنی: به او گفته می شود: ای بدبخت! عملت برایت نفعی ندارد؛ چون تو بزرگترین واجب الهی پس از توحید و نبوت را ضایع ساختی، تو ولی حق علی بن ابی طالب عليه‌السلام را آن طور كه باید نشناختی و بر عكس، به دشمن خدا تن در دادی.

اگر به جای این اعمال كه انجام دادی، روزگار، از اول تا آخر عالم را عبادت می كردی و به جای صدقات و بخششهایت، تمام اموال دنیا بلكه به اندازه كره زمین طلا در راه خدا انفاق می كردی (هیچ فایده ای برایت نمی داشت و) جز دوری از خدا و نزدیكی به غضبش، برایت حاصلی نمی داد .

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

265 - از مال حذر كنید، چون در گذشته مردی اموالی را برای فرزندانش جمع كرده بود كه ناگاه ملك الموت (در چهره انسانی) با لباس فقیرانه بر در خانه اش آمد و در را كوفت، دربانان بیرون آمدند، ملك الموت گفت: آقای خود را بگوئید تا بیاید، من با او كار دارم، گفتند: آقای ما نزد فردی مانند تو بیاید (كه فقیر هستی)؟ با این جواب آن مرد را از در خانه درو كردند.

فرشته مرگ، مجددا با همان شكل آمد و گفت: آقایتان را بگوئید بیاید و به او خبر بدهید كه من فرشته مرگم. صاحب خانه چون این صدا را شنید، ترس وجودش را فرا گرفت، در همان حال نشست و به یارانش گفت: با او به نرمی گفتگو كنید و بگوئید: خدا به تو بركت دهد، شاید (اشتباهی آمدی) فرد دیگری را می خواهی؟ گفت: خیر در همین حال وارد خانه شد و به صاحب خانه گفت: وصیت خود را بكن كه من باید هر چه زودتر روح تو را قبضه كنم.

در اینجا اطرافیان، شروع به گریه و زاری نمودند، مرد برخاست و دستور داد تا صندوقها را بگشایند و هر چه طلا و نقره در آن است، صورت برداری كنند. بعد رو به مالها نمود و شروع كرد به دشنام دادن به آنها و گفت:

خدا تو را لعنت كند، تو باعث شدی كه من یاد خدا را فراموش كردم، تو باعث شدی كه من از آخرتم غافل ماندم تا وقتی كه خبر مرگم را به من دادند.

در این هنگام خداوند متعال، مال را به سخن در آورده به صاحبش گفت: چرا مرا دشنام می دهی؟ خودت از من به ملامت و نكوهش سزاوارتری، تو در چشم مردم حقیر و پست بودی، من بودم كه تو را بالا آوردم، مگر نبود كه بر در دربار ملوك و بزرگان حاضر می شدی و افراد صالح هم آنجا بودند، ولی تو را زودتر از دیگران به درون راه می دادند؟

مگر نبود كه تو دختران بزرگان را خواستگاری می كردی، مردمان پاك نیز خواستگاری می كردند، ولی آنها تو را می پذیرفتند؟

اگر تو مرا در راه خیر مصرف می كردی، آیا من قدرت ممانعت و جلوگیری داشتم؟

اگر تو مرا در راه خدا خرج می كردی، مالت كم نمی شد (و خداوند بدان بركت می داد) حال كه وضع اینگونه خراب است، مرا دشمنام می دهی در حالی كه خودت به نكوهش سزاوارتری؟ من و تو، هر دو از خاك آفریده شدیم، من دوباره به آن خاك بر می گردم ولی تو به سوی گناهانی می روی كه به واسطه من آنها را كسب نمودی.

آنگاه فرمود: مال با صاحبش اینگونه سخن می گوید: (یعنی هر مال، چنین گفتگویی را با صاحبش دارد ولی كو گوش شنوا؟!) .

رهاورد شوم ثروت اندوزی

باید بدانی آن كس كه سعی و تلاش در جمع آوری مال است. زیانكار و كم عقل می باشد. این مطلب با چند دلیل بیان می گردد:

اول - به خود ظلم كرده كه هم و غم خویش را صرف طلب آن نموده است؛ چون این فرد، اگر بین مردم باشد، فكرش به آن مالها مشغول است و اگر تنها باشد (باز) از ترس دزد، خواب راحتی ندارد.

عالمی می گفت: فقرا سه خصلت دارند: یقین (به رزاقیت الهی) دارند فكر و خیالشان همیشه آرام و راحت است و حسابشان در روز قیامت خفیف و اندك می باشد.

و اغنیا نیز سه خصلت دارند: رنجهایی كه در طلب مال كشیدند، قلبشان بدان مشغول است و حسابشان شدید خواهد بود.

دوم - فكرشان مشغول به این است كه: با این مالها چه كنند و از چه راهی آن را زیادتر نمایند، چگونه آن را از شر دزد و مانند آن نگاهداری كنند و چگونه از آن مالها استفاده نمایند؟

این گروه، در همین حالات بسر می برند كه ناگاه مرگشان فرا می رسد و آرزوهایشان را بر باد داده ولی بار سنگین آن مال، بر دوششان می ماند.

حضرت عیسی عليه‌السلام فرمود:

266 - ( ویل لصاحب الدنیا كیف یموت و یتركها، و یامنها و تغره و یثق بها و تخذله؟! ) .

یعنی: وای بر صاحب دنیا! كه چگونه می آید و آن را رها می سازد، او (به خیالش خودش) از شر دنیا در امان بود، ولی دنیا او را فریب داد. او به دنیا اعتماد و اطمینان داشت، ولی دنیا او را خوار و ذلیل كرده بود .

سوم - جمع آوری مال، آرزوهای طولانی می آورد، قلب را تیره می كند و شیرینی عبادت را از قلب خارج می نماید كه این از بزرگترین بدبختیهای انسان است. حضرت عیسی عليه‌السلام فرمود:

267 - ( بحق اقول لكم: كما ینظر المریض الی الطعام فلا یلتذ به من شده الوجع كذلك صاحب الدنیا لا یلتذ بالعباده ولا یجد حلاوتها مع ما یجد من حلاوه الدنیا ) .

یعنی: بحق به شما می گویم: همچنانكه مریض به غذا نظر می كند، ولی به خاطر شدت دردش از آن لذت نمی برد، هم چنین صاحب دنیا از عبادتش لذت نخواهد برد و تا وقتی كه دنیا در ذایقه اش شیرینی می كند، از شیرینی عبادت بهره ای نصیبش نمی گردد.

( و بحق اقول الكم: كما ان الدابه اذا لم تركب تمتهن و تصعب و تغیر خلقها كذلك القلوب اذا لم ترق بذكر الموت و نصب العباده تقسوا و تغلظ ) .

یعنی: و بحق می گویم همچنانكه اگر مدتی بر حیوان سوار نشوند و او را رها كنند، پس از آن سوار شدنش مشكل می شود و حیوان ضعیف می گردد، هم چنین قلوب انسانها اگر با یاد مرگ و عبادات، رقیق و نرم نشوند، دچار قساوت می گردند و سخت می شوند .

( و بحق اقول لكم: ان الزق اذا لم ینخرق یوشك ان یكون و عاء العسل كذلك القلوب اذا لم تخرقها الشهوات او یدنسها الطمع او یقسها النعم فسوف تكون اوعیه الحكمه ) .

یعنی: و بحق می گویم كه اگر مشك پاره نگردد، ممكن است ظرف عسل گردد، هم چنین دلها اگر به وسیله شهوات پاره نگردند، یا با طمع، چركین نشوند، یا نعمتهای بسیار، موجب قساوتش نگردند، می توانند ظروف خوبی برای حكمت باشند .

چهارم - طالب مال، نه تنها به مرادش نمی رسد؛ بلكه به عكس آن دست می یابد، چون مقصود از سعی و تلاش و جمع آوری آن، رسیدن به راحتی بود، بلكه بر عكس موجب ازدیاد هم و غم و مشكلاتش می گردد تا جایی كه آنچنانكه از مال فرار می كند، از مارهای سیاه و سگهای درنده فرار نمی نماید.

عالمی می گفت: فقیر از سه چیز در راحتی و آسایش بسر می برد و غنی بدان مبتلاست. پرسیدند آن سه چیز چیست؟ گفت: ظلم حاكمان (كه به زور مال را بگیرند) حسادت همسایگان و چاپلوسی برادران كه امیر المومنین عليه‌السلام فرمود:

268 - ( الفقر خیر من حسد الجیران، و جور السلطان و تملق الاخوان ) .

یعنی: فقیر بودن بهتر است از حسادت همسایگان و ستم حاكمان و چاپلوسی برادران (و نزدیكان).

شاعری می گوید:

و طالب المال فی الدنیا لیحرسه

و لم یخف عند جمع المال عقباها

كدوده القز ظنت ان سترتها

تعینها و الذی ظنته ارداها

آن كس كه در دنیا در طلب مال بسر می برد و آن را حراست می كند اما از عاقبتش نمی هراسد، مانند كرم ابریشم است كه خیال می كند پلیه هایش او را كمك می كنند ولی همانها موجب هلاكتش می گردند.

پنجم - دنیا را در برابر فروختن عمرش خریداری كرد و حال آنكه عمر نفیس ترین چیز است هم برای دنیا و هم برای آخرت كه اگر به عاقلی بگویند عمرت را به ملك دنیا بفروش، نخواهد پذیرفت، بلكه هنگام حضور فرشته مرگ، حاضر است تمام اموالش را در برابر یك روز عمر اضافی بدهد.

اما تو این عمر را به تدریج به چیزهای پست و كم ارزشی می فروشی كه هیچ قیمت ندارند، فكرت را بكار بینداز كه بر فرض، عمر یك انسان معمولی صد سال باشد، اگر به او بگویند این صد سال را در مقابل اندازه كره زمین طلا بفروش، او هرگز این معامله را انجام نخواهد داد. بعد ببین هر یك سال، چقدر ارزش دارد (كه برابر است با یك صدم طلا به اندازه زمین) آنگاه با تقسیم بر دوازده، ارزش هر ماه و با تقسیم مجدد بر سی، ارزش هر روز را به یك درهم یا یك دینار یا نصف دیناری می فروشی، چه ضرری عظیمتر از این است؟

ممكن است گفته شود: انسان برای بقای حیات، به غذا نیازمند است و آن هم فراهم نمی شود مگر با كار كردن و حاصل كار (با رعایت جهات شرعی و حقوق دیگران معمولا) در یك روز، یك درهم با یك دینار بیشتر نمی شود، پس خواهی نخواهی انسان ضرر كرده است.

می گوییم: اگر مقصود بنده از كسب و كار، این باشد كه قوتش را فراهم كند تا بتواند برای آخرتش عمل نماید، هرگز چنین فردی یك روز را به یك درهم یا یك دینار نفروخته بلكه آن روزش سراسر عبادت، ارزشش قابل قیاس با چند، برابر كل دنیا نخواهد بود؛ چون نعمت آخرت، دائمی و نعمت دنیا زوال پذیر است، پس چگونه می توان چیز دائم را با چیز زایل شدنی، سنجید؟

ذكر برخی از نعمتهای بهشتی

مگر سخن رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نشنیدی كه فرموده است:

269 - ( من قال: سبحان الله! غرس الله بها عشر شجرات فی الجنه فیها من انواع الفواكه ) .

یعنی: هر كس یك سبحان الله بگوید، خداوند متعال ده درخت در بهشت برایش می كارد كه تمامی انواع میوه ها را داراست.

طعمهای این میوه ها گوارا و انواعش مختلف است، حتی روایت شده كه خوردند آن، وقتی از رطب خوردن (مثلا)، سیر شده، انگور می شود و از خوردن انگور هم كه سیر شد، انجیر و انار می گردد و همینطور در برابر انسان به رنگهای گوناگون در می آید، یعنی میوه این درخت بسته به خواست انسان است و هیچ گونه رنج و سختی نیز در تهیه آن وجود ندارد.

اگر چنین درختی را به دنیا بیاورند و بخواهند آن را بفروشند، خیال می كنی پادشاهان چه مبلغی برای خریداریش می پردازند؟ مضافا به اینكه این درخت نیاز به آبیاری و رسیدگی ندارد، به علاوه، اگر چنین درختی ده هزار سال عمر كند، یك چنین رقمی در برابر حیات ابدی و جاوید، قابل قیاست نیست.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

270 - ( لو ان ثوبامن ثیاب اهل الجنه القی الی اهل الدنیا لم تحتمله ابصارهم و لماتوا من شهوه النظر الیه ) .

یعنی: اگر لباسی از لباسهای اهل بهشت برای اهل دنیا فرستاده شود، چشمهایشان قدرت نگاه كردنش را ندارد و از لذت نظر به آن، جان خواهند داد .

وقتی حال لباس، این چنین است، دیگر حال پوشنده لباس چگونه می باشد؟ (خدا می داند) و سخن امیر المومنین عليه‌السلام .

رساننده همین معناست كه:

271 - ( لو رمیت ببصر قلبك نحو ما یوصف لك من نعیمها لزهقت نفسك و لتحملت من مجلسی هذا الی مجاوره اهل القبور استعمالا لها و شوقا الیها ) .

یعنی: اگر چشمان قلبت را متوجه اوصاف نعمتهای بهشت كنی، جان خواهی داد و از همینجا قلبت را متوجه اوصاف نعمتهای بهشت كنی، جان خواهی داد و از همینجا به همسایگی اهل قبور خواهی شتافت و در رسیدن به آنان عجله و شوق نشان می دهی.

وقتی توجه به اوصاف نعم بهشتی، اینگونه اثر دارد، پس چگونه خواهد بود دیدن خود آن نعمتها؟ از معصومین عليهم‌السلام روایت شده است كه فرمودند:

عجله و شوق نشان می دهی.

272 - ( كل شی ء من الدنیا سماعه اعظم من عیانه، و كل شی ء من الاخره عیانه اعظم من سماعه ) .

یعنی: هر آنچه در دنیاست، شنیدنش بهتر است از دیدنش و هر چه در آخرت هست، دیدنش بهتر است از شنیدنش .

خداوند متعال می فرماید:

( و اذا رایت ثم رایت نعیما و ملكا كبیرا ) ( 95 ) .

یعنی: چون آن جایگاه نیكو را مشاهده كنی، عالمی پر نعمت و كشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت .

در وحی قدیم آمده است:

273 - ( اعددت لعبادی مالا عین رات، ولا اذن سمعت، ولا خطر بقلب بشر ) .

یعنی: برای بندگانم چیزهایی فراهم كردم كه نه چشم كسی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور كرده است .

ای عزیز! اگر مشتاق این نعمتها هستی باید دنیا را ترك كنی؛ چون ترك دنیا مهریه آخرت است. دنیا و آخرت مانند دو هوویند كه هر قدر یكی را راضی كنی، دیگری ناراضی می گردد یا مانند مشرق و مغر بند كه هر چه به یكی نزدیك گردی، از دیگری دور می شوی. سخن حضرت صادق عليه‌السلام در همین زمینه است كه می فرماید:

274 - ( انا لنحب الدنیا، و ان لا نوتاها، خیر لنا من ان نوتاها و ما اوتی ابن ادم منها شیئا الا نقص حظه من الاخره ) .

یعنی: - ما (انسانها) دنیا را دوست داریم، ولی اگر بدان نرسیم بهتر از آن است كه به آن برسیم و هرگز به فرزندان آدم چیزی از دنیا داده نشد مگر آنكه از بهره اخروی شان كم گردید.

البته باید توجه داشت كه منظور حضرت از جمله: ما دنیا را دوست داریم، اشاره به حال نوع انسانهاست كه دنیا را دوست دارند نه اینكه منظور حضرت، بیان حال خود یا آباء و ابناء طاهرینش عليهم‌السلام باشد كه شان آن بزرگان، از این سخنان بسیار بالاتر است، چگونه چنین چیزی ممكن است در حالی كه جبرئیل سه مرتبه نزد رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و كلیدهای بهشت را نزد حضرت آورده چنین گفت:

275 - ( هذه مفاتیج كنوز الدنیا ولا ینقص من حظك عند ربك شی ء ) .

یعنی: این كلیدهای گنجهای دنیاست (اگر آنها را بپذیری) از مقامات تو نزد پروردگارت ذره ای كم نخواهد شد .

اما حضرت ابا فرمودند و چیزی را كه خداوند متعال آن را كوچك كرده، بزرگش ننمودند.

دنیایی كه در برابر این نعمت عظیم آن را می خری، جز یك لحظه بیش نیست؛ چون نه لذتهای گذشته اش فعلا یافت می شود و نه سختیها و دردهایش.

و آینده هم كه هنوز نیامده، پس دنیا و لذتهای آن، تنها عبارت است از همین یك لحظه ای كه در آن قرار داری. به همین خاطر است كه علی عليه‌السلام به سلمان فارسی فرمود:

276 - ( وضع عنك همومها لما ایقنت من فراقها ) .

یعنی: همت تو دنیا نباشد؛ چون یقین داری كه از تو جدا خواهد شد .

علاوه بر این، می بینیم كسی دنیا را به خاطر آخرت نفروخت مگر اینكه نسبت به هر دو سود برد و كسی آخرت را بخاطر دنیا نفروخت مگر اینكه نسبت به هر زیان دید، اگر سخن ما را باور ندارید، سخن خدا را باور می كنید كه به دنیا می فرماید.

277 - ( اخدمی من خدمنی، و اتعبی من خدمك ) .

یعنی: خادم آن كس باش كه خادم من است و به رنج بینداز آن كس را كه خادم تو است .

اگر به كاری مشغول هستی ذكر خدا را غنیمت شمار و نامه اعمالت را از حسنات پر كن، مگر نشنیدی حكایت عابد دربان و جلالت قدرش را با اینكه در بازار، مشغول كارش بوده است كه آن شاء الله تعالی ماجرایش در همین كتاب در باب ذكر خواهد آمد ( 96 ) .

روایت شده كه آقای ما امیر المومنین عليه‌السلام هرگاه از جهاد فارغ می شد، به كار تعلیم مردم و قضاوت بین آنان مشغول می گردید و از آن هم كه فارغ می شد، در باغش با دستان مبارك خود، مشغول به كار می گردید ولی با این حال ذكر خداوند جلیل را به همراه داشت.