آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد0%

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد نویسنده:
گروه: کتابها

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

نویسنده: شهيد ثاني رحمه الله عليه
گروه:

مشاهدات: 16454
دانلود: 3234

توضیحات:

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16454 / دانلود: 3234
اندازه اندازه اندازه
آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

نویسنده:
فارسی

٢٥- و عن ابى بصير قال : سمعت عليه السلام يقول : ان الحرحر على جميع احواله، ان نابته نائبته صبر لها و ان تراكمت تداكت عليها المصائب لم يكره لم تكسره و ان اسر و قهر و استبدل با ليسر عسرا ،كما كان يوسف الصديق الأمين عليه السلام لم يغير حريته ان استعبد و قهر و اسرو لم تضرره ظلمة الحب و وحشته و ما ناله، ان من الله عليه فجعل الجبار العالى العاتى له عبدا بعد ان اذ كان له ملكا فارسله و رحم به امة و كذالك الصبر يعقب خيرا،فاصبرو او وطنوا انفسكم على الصبر توجروا. (٤١) ابو بصير مى‏گويد از امام صادق عليه السلام كه فرمود : آزاد مرد در همه احوال آزاد مرد است اگر گرفتارى برايش پيش آيد صبر مى‏كند،و اگر مصيبتها بر سرش فرو ريزد ناراحت نمى‏شود اگر چه اسير شود و مغلوب گردد و آسايش تبديل به سختى شود،چنان كه يوسف صديق امين عليه السلام را بردگى و مغلوبيت و اسارت زيان نبخشد،و او را تغيير ندادو تاريكى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد ضررى بر او وارد نساخت تا اين كه خدا بر او منت گذارد و ستمگر سركش را برده او كرد بعد از آن كه مالك او بود و او را رسول قرار داد و به سبب او به امتى رحم كرد و صبر اين چنين است كه اين همه خير و بركت به دنبال دارد،پس شكيبإ؛پپ باشيد و دل به شكيبائى دهيد تا اجر و پاداش نصيبتان گردد.

٢٦- و عن الباقر عليه السلام قال : الجنة محفوفة بالمكاره و الصبر،فمن صبر على المكاره فى الدنيا دخل الجنة. و جهنم محفوفة باللذات و الشهوات فمن اعطى نفسه لذتها و شهوتها دخل النار. امام باقر عليه السلام فرمود : بهشت در ميان ناگواريها و شكيبائى است. پس هركه در دنيا بر ناگواريها صبر كند، به بهشت رود و جهنم در ميان لذتها و شهوتها است، پس هر كه لذت و شهوتى را كه دلش خواهد به خود رساند به جهنم رود.

٢٧- عن على عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : الصبر ثلاثة : عند المصيبة و صبر على الطاعة و صبر عن المعصية فمن صبر على المصيبة حتى يردها بحسن عزائها كتب الله له ثلاثماة درجة ما بين الدرجة الى الدرجة كما بين السماء الى الارض و من صبر على الطاعة كتب الله ستماة درجة ما بين الدرجة الى الدرجة كما بين تخوم الارض الى العرش و من صبر عن المعصية كتب الله له تسعماة درجة ما بين الدرجة الى الدرجة كما بين تخوم الارض الى منتهى العرش . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : صبر بر سه قسم است : صبر در مصيبت و صبر بر طاعت و صبر از معصيت، پس هر كه بر معصيت صبر كند تا آن كه آن را به بهترين وجه آرامش و تسلى رد كند خداوند سيصد درجه برايش مى‏نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر به اندازه فاصله ميان آسمان و زمين باشد و هر كه بر طاعت صبر كند خداوند برايش ششصد درجه مى‏نويسد كه ميان هر درجه تا درجه ديگر به اندازه فاصله ميان قعر زمين تا عرش باشد و هر كه از گناه صبر كند و از معصيت خودارى كند خداوند نهصد درجه از براى او مى‏نويسد كه فاصله ميان هر درجه بقدر فاصله ميان قعر زمين تا انتهاى عرش الهى باشد.(٤٢)

٢٨- عن ابى حمزة الثمالى قال : قال ابو عبدالله عليه السلام : من ابتلى من المومنين ببلاء فصبر عليه كان له مثل اجرالف شهيد. امام صادق عليه السلام فرمود : هر كس از مومنين به بلائى گرفتار شود و صبر كند ،برايش مثل اجر هزار شهيد خواهد بود.

٢٩- عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : قال الله عزوجل : انى جعلت الدنيا بين عبادى قرضا،فمن اقرضنى منها قرضا اعطيته بكل درهم واحد عشرا الى سبعماة ضعف و ما شئت من ذالك و من لم يقرضنى منها قرضا فاخذت منه شيئا قسرا فصبر اعطيته ثلاث خصال لو اعطيت واحدة منهن ملائكتى لرضوا بها منى، قال : ثم تلا ابوعبدالله عليه السلام قول الله عزوجل : الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا الله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم فهذه واحدة من ثلاث خصال و رحمة اثنان و اولئك هم المهتدون ثلاث ثم قال ابو عبدالله عليه السلام : هذا لمن اخذ الله منه شيئا قسرا . رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏گويد : خداوند عزوجل فرموده است من دنيا را ميان بندگانم به عنوان قرض قرار داده‏ام كسى كه قرضى از آن به من دهد يعنى چيزى در راه من به اختيار خود انفاق كند در ميان هر درهمى ده تا هفتصد برابر به او مى‏دهم و كسى كه به من قرض ندهد و اجبارا چيزى از او بگيرم به وسيله مصيبتها و حوادث گوناگون در مقابل آن سه چيز به او مى‏رهم كه اگر يكى از آنها را به فرشتگانم دهم از من راضى خواهند شد سپس امام صادق عليه السلام اين آيه را تلاوت كرد الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انالله و انااليه راجعون(٤٣) اولئك عليهم صلوات من ربهم.... كسانى كه هنگام مصيبت مى‏گويند : ما از آن خدائيم و بسوى او بازگشت مى‏كنيم صلوات خدا بر آنها باد امام فرمود : اين صلوات يكى از سه خصلت است دومى اش رحمت و سومى آن هدايت كه در آيه ذكر شده است.

ملخفات باب دوم

فصل : ضربت زدن بر ران هنگام مصيبت باعث نابودى اجر است

و عنه عليه السلام الضرب على الفخد عند المصبية يحبط الاجرو الصبر عند الصدمة الاولى اعظم و عظم الاجر على قدر المصيبة و من استرجع بعد المصيبة جدد الله له اجرها كيوم اصيب بها. امام صادق عليه السلام فرمود : ضربت زدن بر ران و زانو در هنگام مصيبت اجر و پاداش را از بين مى‏برد و صبر كردن هنگام مصيبت نخستين بسيار عظيم است و عظمت اجر و پاداش به مقدار مصيبت است يعنى هر چه مصيبت بزرگتر باشد اجرش نيز بزرگتر است و هر كس بعد از مصيبت بگويد :انالله و انا اليه راجعون .خداوند اجرش را مانند روزى كه مصيبت به او رسيد تجديد مى‏نمايد يعنى هر مرتبه اين جمله را بگويد خداوند اجر تازه‏اى به او عنايت مى‏فرمايد.

بر پشت دست زدن به هنگام مصيبت اجر را از بين مى‏برد

و سئل رجل النبى صلى الله عليه و آله ما يحبط الأجر فى المصيبة ؟ فقال : تصفيق الرجال بيمينه على شما له و الصبر عند الصدمة الاولى فمن رضى فله الرضا و من سخط فعليه السخط. مردى از پيامبر صلى الله عليه و آله سوال كرد چه چيز اجر و پاداش مصيبت را از بين مى‏برد ؟ فرمود : دست راست را بر پشت دست چپ زدن كه به هنگام مصيبت بعضى‏ها اين عمل را انجام مى‏دهند اجر را از بين مى‏برد و نابود مى‏سازد. و صبر حقيقى در صدمه نخستين يا اول صدمه است پس هر كه راضى شود خدا از او راضى است و هر كه ناراضى شود خدا از او ناراضى است. ام سلمه زوجه پيامبرصلى الله عليه و آله مى‏گويد : من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم فرمود : هر كس گرفتار مصيبتى شود بگويدانالله و انااليه راجعون اللهم اجرنى على مصيبتى و اخلف لى خيرا منها ، خداوند متعال اجر او را مى‏دهد و آنچه از او گرفته بهترش را به او عطا مى‏فرمايد. ام سلمه مى‏گويد وقتى شوهر سابقم ابوسلمه وفات كرد من مطابق دستور پيامبرصلى الله عليه و آله جملات مذكور را گفتم و خداوند بهتر از شوهر سابقم به من عطاء فرموده است و آن رسول خدا صلى الله عليه و آله است. در حديث ديگر آمده است كه‏ام سلمه گفت : وقتى اين دستور را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم با خود گفتم كجا شوهرى بهتر از ابوسلمه براى من پيدا مى‏شود و زمانى كه عده وفات شوهرم به پايان رسيد پيامبرآمد جلوى منزلم اجازه ورود خواست و من در آن موقع مشغول دباغى پوستى بودم بلافاصله دستم را كه به برگ سلم ماليده بود شستم برگ سلم داروئى است كه به پوست مى‏زنند تا بوى آن را برطرف نمايد سپس به حضرت اجازه ورود دادم حضرت وارد شدند و من پوستى كه داخل آن از ليف خرما بود براى ايشان پهن نمودم و حضرت بر آن نشستند و بعد خطبه مرا خواند و مرا به عقد خود در آورد پس از اين كه حضرت از خطبه عقد فارغ شدند من به ايشان عرض كردم اى پيامبر خدا من لياقت زوجيت شما را ندارم مگر اينكه خود شما مرا قبول نمائيد چون من مى‏ترسم خطائى از من ببينى و خداوند به خاطر آن مرا عذاب كمد و ديگر اين كه من پير شدم و ثالثا عائله‏مندم. حضرت فرمود : در مورد پيرى كه گفتى من مثل تو پير شدم و اما در مورد عائله‏ات كه گفتى عيالوار هستم عائله تو عائله من است يعنى من متكفل ايشان مى‏شوم، ام سلمه مى‏گويد پس من خودم را تسليم پيامبر نمودم و آن حضرت مرا ترويج نمود و گفتم : خداوند بهتر از ابوسلمه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله را بمن عنايت فرمود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : مرگ داراى فزع مى‏باشد و هرگاه مرگ يكى از برادرانتان فرا رسيد بگوئيد : انا لله انا اليه راجعون و انا الى ربنا لمنقلبون اللهم اكتبه عندك من المحسنين و اجعله كتابه فى عليين و اخلف على عقبه فى الاخرين اللهم لاتحرمنا اجره و لا تفتنا بعده. يعنى ما مملوك خدائيم و به سوى او بازگشت مى‏نمائيم و به طرف پروردگار خويش مراجعت مى‏كنيم خدايا اين ميت را در نزد خودت در زمره محسنين بنويس و كتاب و نامه عمل او را در عليين قرار ده و جانشينان صالحى از او به يادگار گذار و نسل او را قطع مفرما خدايا ما را از اجزا و محروم منما و بعد از ما را مورد فتنه و آزمايش قرار مده. و عن الحسين بن على بن ابى طالب عليه السلام ان النبى ص) قال: من اصابتة مصيبة فقال : اذا ذكرها انالله و انا اليه راجعون جددالله عزوجل له اجرها مثل ما كان له يوم اصابته . پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود : هر كس مصيبتى به او رسيده است هرگاه آن مصيبت به يادش مى‏آيد بگويد انالله و انا اليه راجعون خداوند عزوجل اجر و پاداش او را مانند روزى كه مصيبت بر او وارد شد تجديد مى‏فرمايد.

فصل : هرگاه براهل بيت عليه السلام بلائى مى‏رسيد پيامبر آنها را به نماز امر مى‏فرمود

يوسف بن عبدالله بن سلام مى‏گويد : هرگاه براى اهلبيت و خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتارى و بلائى نازل مى‏شد آن حضرت آنها را به نماز خواندن امر مى‏فرمود : سپس اين آيه را تلاوت مى‏كرد و امر اهلك بالصلوة و اصطبر عليها يعنى پيامبرم خانواده خود را به نماز دستور ده و خود نيز بر انجام آن شكيبا و پر استقامت باش. سوره طه آيه

از صبر و نماز يارى و كمك بجوئيد

ابن عباس مى‏گويد : وقتى كه در مسير مسافرت به پيامبرصلى الله عليه و آله خبر وفات برادرش را به او داه‏اند ايشان استرجاع نمودند يعنى گفتند : انالله و انا اليه راجعون سپس از جاده خارج شدند و رفتند در كنار جاده و شتر خويش روى زانو خواباند و بعد دو ركعت نماز به جا آورد و مدتى نشست سپس به سوى راحله خويش حركت كرد و مى‏فرمود : واستعينوا بالصبر و الصلاة و آنهالكبيرة الاعلى الخاشعين يعنى از صبر و نماز يارى جوئيد كه نماز حضور قلب امرى بسيار بزرگ و دشوار است مگر بر خاشعان كه آنها مشتاق نمازند. و نيز از ابن عباس نقل شده است كه هرگاه پيامبرصلى الله عليه و آله مصيبتى مى‏رسيد حضرت بر مى‏خواست، وضوى مى‏گرفت و دو ركعت نماز مى‏خواند و مى‏گفت : اللهم قد فعلت ما امرتنا فانجزلنا ما وعدتنا يعنى خدايا آنچه را كه به ما دستور دادى انجام داده‏ام پس تو نيز وعده اين كه به ما داده‏اى براى ما منجر فرما.عباده بن محمد مى‏گويد : وقتى عباده رضى الله عنه در حال احتضار به سر مى‏برد گفت : بستر خواب مرا از خانه بيرون ببريد و در صحن حياط پهن نمائيد بستگان او مطابق دستور او رفتار كردند و رختخواب او را در صحن پهن نمودند و او را در آنجا خواباندند سپس عباده گفت : تمام دوستان و خدمه و همسايگان مرا و هر كس كه به عيادت من مى‏آمد همه را جمع كنيد و آنها را به نزد من حاضر نمائيد و حسب الامر او تمام اينها را جمع كردند و به نزدش در صحن حياط حاضر نمودند. سپس عباده به آن جمعيت گفت : امروز آخرين روز دنياى من و امشب اولين شب آخرتم مى‏باشد و من نمى‏دانم شايد در سابق از دست و زبان من چيز ناگوارى به شما رسيده باشد به آن خدائى كه جان عباده در دست او است قسم كه در قيامت قصاص در كار است و به هر كس از شماها صدمه‏اى زبانى يا بدنى وارد كرده‏ام برخيزد و قبل از اينكه روح از بدنم جدا شود از من قصاص كند كه قصاص دنيا بهتر از قصاص آخرت است كه آنجا آدمى در حضور ملائكه و انبياء قصاص شود آن جمعيت گفتند : اى عباده تو براى ما پدرى مهربان و مردى مودب و بزرگوار بودى و هرگز به زير دست خود سخن ناروا نمى‏گفتى. سپس عباده گفت : آيا از اين جهت مرا مى‏بخشيد ؟ همگى گفتند بلى، بعد عباده گفت : خدايا شاهد باش كه اينها مرا عفو كردند سپس گفت : وصيت من بر شما اين است كه وقتى روح از بدن من جدا شد وضوى نيكو بسازيد و برويد مسجد نماز بخوانيد و بعد از آن براى من و خودتان طلب مغفرت نمائيد زيرا خداوند متعال فرمود: واستعينوا بالصبر والصلوه يعنى از صبر و نماز يارى جوئيد سپس مرا با عجله بطرف قبر ببريد و بدنبال من آتش نياوريد و چوب ارجوان را زير من نگذاريد مثل اينكه مرسوم بود دنبال جنازه آتش مى‏كردند و چوب ارغوان را زير ميت مى‏گذاشتند ارجوان اسم درختى استو عن جابربن الباقر عليه السلام قال : اشد الجزع الصراخ بالويا و العويل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعرو من اقام النواحة فقد ترك الصبر و من صبرو استرجع و حمدالله تعالى فقد رضى بما صنع الله و وقع اجره على الله عزوجل و من لم يفعل ذالك جرى عليه القضاء و هو ذميم واحبط الله عزوجل اجره . امام باقر عليه السلام فرمود : بدترين جزع و بيتابى فرياد و خروش به ويل و عويل گفتن و لطمه به صورت و سينه زدن و كندن موى سر است. و هر كس در مصيبت داد و فرياد و جزع وفزع به راه اندازد علامت بى صبرى و ناشكيبائى او است و هر كس صبر و بردبارى پيشه كند و استرجاع نمايد يعنى بگويد : انالله و انا اليه راجعون، و خدا را حمد و ثنا گويد علامت رضايت او از كار خدا است و اجر او بر خداى عزوجل مى‏باشد و كسى كه به جاى استرجاع و حمد و ثناى خدا جزع و بيتابى كند قضا و قدر الهى نيز بر او جارى مى‏گردد اما در حالتى كه نزد خدا مذموم است و خداوند عزوجل اجر او را از بين مى‏برد. و عن الصادق عليه السلام قال :ان الصبر البلاء يستبقان الى المومن يأتيه البلاء و هو صبور و ان الجزع و البلاء يستبقان الى الكافر ياتيه البلاء و هو جزوع. امام صادق عليه السلام فرمود : صبر و بلا با يكديگر مسابقه مى‏گذارند و به طرف مومن مى‏روند بلا به مومن مى‏رسد در حالى كه او صبور است. و جزع و بلا نيز بر يكديگر سبقت مى‏گيرند و بلا به كافر مى‏رسد در حالى كه او جزوع و بيتاب است. و عنه عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ضرب المسلم على فخذه عند المصيبة احباط لاجره . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : ضربت زدن بر ران و زانو به هنگام مصيبت باعث نابودى اجر است. و عن موسى بن بكير عن الكاظم عليه السلام قال: ضرب المسلم على فخذه عند المصيبة احباط اجره . امام كاظم عليه السلام فرمود : ضربت زدن بر ران به هنگام مصيبت باعث از بين بردن اجر است.و عن اسحق بن عمار عن الصادق عليه السلام يا اسحق لا تعدن مصيبة اعطبت عليها الصبر و استوجبت عليها من الله عزوجل الثواب انما المصيبة التى يحرم صاحبها اجرها و ثوابها اذا لم يصبر عند نزولها. امام صادق عليه السلام به اسحق بن عمار فرمود : اى اسحق آن مصيبتى را كه تو در برابر آن صبر نمودى و موجب ثواب الهى گرديدى مصيبت مشمار، بلكه مصيبت آن است كه صاحب آن بر اثر صبرى و بيتابى از اجر و ثواب آن محروم گردد. و عن ابى ميسرة قال : كنا عند ابى عبدالله عليه السلام فجائه رجل و شكا اليه مصيبته فقال : اما انك ان تصبر توجر و ان لم تصبر يمضى عليك قدر الله عزوجل الذى قدر عليك و انت مذموم ابو ميسره مى‏گويد : مإ؛ثث نزد امام صادق عليه السلام بوديم كه مردى خدمت آن حضرت آمد و از مصيبت و گرفتارى خود شكايت مى‏كرد حضرت به او فرمود : اگر صبر كنى خداوند به تو اجر مى‏دهد و اگر صبر نكنى آن قضا و قدرى كه از طرف خداوند عزوجل برايت مقدر و معين شده است بر تو جارى مى‏گردد در حالى كه تو نزد خدا مذموم هستى يعنى چه صبر كنى و چه صبر نكنى مقدرات الهى بر تو جارى مى‏گردد لكن در صورت اول ما جور و در صورت دوم مذموم هستى.

قال الصادق عليه السلام : البلاء زين المومن و كرامة لمن عقل، لان فى مباشرته و الصبر عليه و الثبات عنده تصتيح نسبة الايما : قال النبى صلى الله عليه و آله : نحن معاشر الانبياء اشد الناس بلاء، و المؤمن المؤمنون الامثل فالامثل.و و من ذاق طعم بلاء تحت سر حفظه الله له تلذده به اكثر من تلذده با لنعمه، و يشتاق اليه اذا فقده، لأنه لأن تحت يدنيزان البلاء و الجنة انوار النعمة، و تحت انوار النعمة نيران البلاء و المحنة، و قد ينجوا منه كثير و يهلك فى النعمة كثير. و ما اثنى الله تعالى على عبد من عباده من لدن آدم عليه السلام الى محمد (ص) الابعد ابتلائه و وفاء حق العبودية فيه فكرمات الله تعالى فى الحقيقة نها يات بدايا تها البلاء و بدايات نها يا تها البلاء و من خرج من شبكة البلوى جعل سراج المؤمنين و مونس المقربين و دليل القاصدين، و لاخير فى عبد شكى من محنه تقدمها الاف نعمة و تتبعها الاف راحة، و من لايقضى حق الصبر فى البلاء حرم جزاء قضاء الشكر فى النعماء ،كذالك من لايودى حق الشكر فى النعماء يحرم عن قضاء جزاء الصبر فى بلاء، و من حرمهما فهومن المطر و دين. و قال ايوب عليه السلام فى دعائه : اللهم انه اتى على سبعون فى الرخاء فا مهلنى حتى ياتى على سبعون فى البلاء. و قال وهب : البلاء للمومن كالشكال للداية و العقال للابل، و هذا الفصل كله من كلام الصادق (ع) چون اين روايت مفصل است و شامل مطالب متعددى مى‏باشد لذا قطعه قطعه‏اى از روايت را با عناوين و ذكر متن ترجمه مى‏نمائيم.

بلاء زينت مومن است

امام صادق عليه السلام فرمود : البلاء زين المومن و كرامه لمن عقل لان فى مباشرته و الصبر عليه و الثبات عنده تصحيح نسبة الايمان يعنى بلاء زينت مومن و كرامت عاقل است، براى اين كه بر خوردن نمودن با بلاء و صبر كردن و پايدار بودن به هنگام آن دليل قوت ايمان است.

در زير آتشهاى بلاء انوار نعمت است

قال النبى صلى الله عليه و آله : نحن معاشرالأنبياء اشد الناس بلاء، و المؤمن المؤمنون الامثل فالامثل، و من ذاق طعم البلاء تحت سر حفظه الله تلذذ به اكثر من تلذذه بالنعمة و يشاق اليه اذا فقده، لان تحت نيران البلاء و المحنة انوار. النعمة، و تحت انوار النعمة نيران البلاء و المحنة، و قد ينجومه البلاء كثير و يهلك فى النعمة كثير. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : ما گروه پيغمبران ابتلاء و گرفتارى مان از همه مردم سخت‏تر است و بعد از ما مومنين به ترتيب درجه ايمانشان مبتلاء به گرفتارى مى‏باشد يعنى هر چه منزلت و مقامشان نزد پروردگار بلندتر باشد به همان نسبت بلائشان نيز بيشتر است. و هر كس مزه بلا را در پنهانى يعنى بدون اين كه به مردم بروز كند بچشد يا اينكه تحت مراقبت و حفظ پروردگار متعال مزه بلا را بچشد هر آينه لذت و خوشى او از آن بلاء بيش از لذتش از نعمت مى‏باشد و هر گاه آن بلاء از او دور شود آرزوى آمدنش را مى‏نمايد و همواره مشتاق آن است، زيرا در تحت آتشهاى بلاء و محنت انوار نعمت است، و در تحت انوار نعمت آتشهاى بلا و محنت است، و گاه عده‏اى زيادى از بلاء نجات مى‏يابند و گاه عده زيادى در نعمت به هلاكت مى‏رسند.

خداوند هيچ كس را قبل از ابتلاء ستايش نكرد

و ما اثنى الله تعالى على عبد من عباده من لدن آدم عليه السلام الى محمد (ص) الا بعد بتلاده و وفاء حق العبودية فيه فكرامات الله فى الحقيقة نهايات بداياتها البلاء و يدايات نها يا تها البلاء و خداوند متعال هيچ بنده‏اى را از زمان آدم عليه السلام تا زمان پيغمبر خاتم حضرت محمد صلى الله عليه و آله مورد ستايش و تعريف قرار نداد مگر بعد از ابتلاء و آزمايش و اداء وظيفه و حق بندگى او در هنگام بلاء و گرفتارى. پس در واقع كرامتهاى خداوند نتايج و آثار ابتلاعات اوليه است.

صبر براى مؤمن مانند زانو بند براى شتر است

و من خرج من شبكة البلوى جعل سراج المؤمنين و مونس الئمقربين و دليل القاصدين و لاخير فى عبد شكى من محنة تقدمها آلاف نعمة و اتبعها آلاف راجة، و من لايقضى حق الصبر فى البلاء حرم قضاء الشكر فى النعماء كذالك من لا يودى حق الشكر فى النعماء يحرم عن قضاء الصبر فى البلاء و من حرمهما فهومن المطرودين. و قال ايوب عليه السلام فى دعائه : اللهم انه قد اتى على بعون فى الرخا فأمهلنى حتى يأتى على سبعون فى البلاء. و قال وهب : البلاء للمومن كالشكال للدابة و العقل للابل و هذا الفضل كله من كلام الصادق (ع) و كسى كه از شبكه بلاء و آزمايش به خوبى بيرون آيد يعنى هنگام بلاء جزع و فزع و بيتابى نكند چراغ مومنين و مونس مقربين و راهنماى حاجتمندان مى‏گردد. كسى كه از محنت شكايت كند هيچ گونه خيرى در او نيست و حال اينكه قبل از آن محنت هزاران نعمت به او رسيد و بعد از آن نيز هزاران نعمت به او مى‏رسد. و كسى كه در بلاء و محنت حق صبر اداء نكند از به جا آوردن حق شكر در برابر نعمت محروم مى‏گردد و كسى كه حق شكر نعمت بجا نياورد حق صبر را نيز در مورد بلا ادا نخواهد كرد و هر كس از اين دو وظيفه مهم اداء حق شكر محروم شود از جمله مطرودين و رانده شدگان از رحمت خدا مى‏باشد. حضرت ايوب عليه السلام در مناجات خود به پروردگارش مى‏گويد : خدايا هفتاد سال نعمت تو به من رو آورده است پس به من مهلت بده تا هفتاد سال نيز مبتلاء به بلاء شوم. وهب گفت : بلا براى مومن مانند كالفه و زانوبند استر و شتر است همانگونه كه كلافه و زانوبند استر و شتر را از حركتهاى ناملايم و جست و خيزهاى نامناسب باز مى‏دارد بلاها هم مومن را از كارهاى نامناسب باز مى‏دارد. و اين فصل تمامش از فرمايش امام صادق بوده است. اين روايت در كتاب مصباح الشريعه باب بلاء آمده است ولكن در پايان روايت چنين آمده است و قال امير المؤمنين عليه السلام : الصبر من الايمان كا الرأس من الجسد، و رأس الصبر البلاء و ما يعقلها الا العالمون يعنى امام صادق عليه السلام گفت : امير المومنين عليه السلام فرمود : صبر از براى ايمان مانند سر است از براى جسد، چنانچه جسد بى سر حيات ندارد هم چنين ايمانى كه صبر با او نباشد قدر و اعتبار ندارد، و راس ضرب بلاست يعنى معنى صبر و وجود او بوجود بلا معلوم مى‏شود و فقط صاحبان علم هستند كه اين مطلب را درك و تعقل مى‏كنند.

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏الفؤاد

فصل

و قال الصادق عليه السلام : الصبر يظهر مافى بواطن العباد من النور الصفاء، والجزع بظهر ما فى بواطنهم من لظلمة و الوحشة. و الصبريدعيه كل احد و ما يثبت عنده الا المخبتون، و الجزع ينكره كل احد و هوا بين على المنافقين لأن نزول المحنة و المصيبة يخبر عن الصادق و الكاذب و تفسير الصبر ما يستمر مذاقة و ما كان عن اضطراب لايسمى صبرا، و تفسير الجرع اضطراب القلب و تحزن الشخص و تغير اللون و تغير الحال. و كل نازلة خلت اوائلها من الاخبات و الانابة و التضرع الى الله فصاحبها جزوع غير صابر. و الصبر ما اوله مروا خره حلو لقوم، و لقوم مر اوله و آخره و لقوم اوله و آخره حلو مصباح الشريعه فمن دخله من اواخر فقد دخل و من دخله من اوائله فقد خرج. و من عرف قدر الصبر لايصبر عما منه الصبر، و قال الله عز وجل فى قصة موسى و خضر عليها السلام : و كيف تصبر على ما لم تحط به حبرا. فمن صبركرها و لم يشك الى الخلق و لم يجزع بهتك يره ستره فهومن العام و نصيبه ما قال الله عزوجل : و بشر الصابرين. اى بالجنة و المغفرة. و من استقبل البلاء بالرحب فصبر على سكينة و وقار فهومن الخاص و نصيبه ما قال الله عزوجل : ان الله مع الصابرين. (٤٤) اين روايت را نيز با عناوين و ذكر مكرر متن ترجمه مى‏نمائيم

صبر نماينگر نورانيت و صفاى باطن است

امام صادق عليه السلام فرمود : الصبر يظهر ما فى بواطن العباد من النور و الصفاء، و الجزع يظهر ما فى بواطنهم من الظلمة و الوحشة. صبر نور و صفاى باطن آدمى را ظاهر مى‏كند و جزع و بى تابى نيز ظلمت و وحشت باطن آدمى را آشكار مى‏سازد يعنى صبر و بردبارى در برابر بلاء و محنت نشانه نور باطن، و جزع و اضطراب علامت كدورت آن است.

هر كس ادعاى صابريت مى‏كند ولى....

و الصبر يدعيه كل احد و ما يثبت عنده الا المخبتون و الجرع ينكره كل احد و هوابين على المنافقين لان نزول المحنة و المصيبة يخبر عن الصادق و الكاذب حضرت مى‏فرمايد : كه همه كس ادعاى صبر مى‏كنند و مى‏گويند ما در برابر سختيها صبر داريم لكن در اين ادعا فقط افراد متواضع و تسليم در برابر رنجها راستگويند و نيز همه كس مى‏گويند ما هيچگاه در برابر مشكلات جزع و بى تابى نمى‏كنيم و جزع و اضطراب در هنگام بلاء بر منافقين ظاهر است. براى اينكه بلاء و محنت صداقت و كذب ادعاى اشخاص را بلاملا مى‏كند يعنى اگر در وقت مصيبت و بلا صبر كند علامت صداقت ادعاى او است ولى اگر جزع و بى تابى نمايد. نشانه ادعاى دروغين او است. و تفسير الصبر ما يستمر مذاقه و ما كان عن اضطراب لايسمى صبرا،و تفسير الجرع الضطراب القلب و تحزن الشخص و تغير و الوان و تغير الحال و كل نازلة خلت اوائلها من الاخبات و الأنابة و التضرع الى الله فصاحبها جزوع غير صابر. حضرت فرمود : صبر به معنى چيز تلخ مزه‏اى است كه توام با اضطراب نباشد چون هر چه تلخ باشد و توام با اضطراب آن را صبر نمى‏نامند. و معنى جزع اضطراب دل است با اظهار حزن و تغيير حالت و تغيير رنگ، و هر مصيبت و حادثه‏اى كه بر آدمى مى‏رسد اگر اول آن توام با تسليم و ان به تضرع به درگاه خدا نباشد صاحب آن مصيبت ناشكيبا است.

تفاوت حالات افراد در مورد صبر

و الصبر ما اوله مروا آخره حلو لقوم، و لقوم مراوله و آخره فمن دخله من اواخره فقد دخل، و من دخله من اوائله فقد خرج صبر آن چيزى است كه براى عده‏اى اولش تلخ است ولى آخرش شيرين است و براى عده‏اى ديگر اول و آخرش تلخ است پس كسى كه در مسير صبر وارد مى‏شود و پايان و نتيجه آن را در نظر گرفته است، به طور مسلم از افراد صابر به شمار مى‏رود و توفيق به دست آوردن نتيجه مطلوب صبر را پيدا خواهد كرد. ولى كسى كه توجه و نظر او به تلخى آغاز و ابتداى آن است، هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته و از راه صبر خارج شده است.

گفتار حضرت خضر به حضرت موسى (ع) در مورد صبر

و من عرف قدر الصبر لايصبر عما منه الصبر. قال الله عزوجل فى قصه موسى و خضرعليهما السلام و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرا. حضرت فرمود : هر كس مقام و منزلت صبر را بشناسد، هرگز راضى نمى‏شود كه در مقدمات و موجبات صبر توقف و كوتاهى ورزد،و خود را آماده نسازد. خداوند متعال در قصه حضرت موسى و حضرت خضر عليهما السلام مى‏فرمايد : چگونه مى‏توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى.

صبر عوام و صبر خواص

فمن صبر كرها و لم يشك الى الخلق و لم يجزع بهتك سره ستره فهومن العام و نصيبه ما قال الله عزوجل : و بشر الصابرين. اى بالجنة و المغفرة و من استقبل البلاء بالرحب فصبر على سكينة و وقار فهومن الخاص و نصيبه ما قال الله عزوجل ان الله مع الصابرين . پس كسى كه از روى كراهت و ناچارى صبر ورزيده و در عين حال مراقبت كامل دارد كه شكايت و اظهار گله در نزد مردم نكند و با اضطراب و جزع، باطن و اسرار خود را آشكار نسازد،چنين شخصى از صبر كنندگان عمومى به شمار مى‏رود و از جهت نصيب و حظ مشمول فرمايش خداوند متعال خواهد بود كه مى‏فرمايد : و بشارت بده صابران را. يعنى بهشت و مغفرت. و اما اگر از جان و دل از بلا استقبال كرد و بدون كوچكترين اضطراب با بلا روبرو شود، و با كمال اطمينان خاطر و آرامش دل و سنگينى و وقار ثبات و استقامت داشته باشد ،او از خواص صابرين محسوب مى‏گردد و مشمول قول خداى عزوجل قرار خواهد گرفت كه فرمود : خدا همراه صابران است.(٤٥)

فصل

در اين فصل مختصرى از حالات گذشتگان و صبر و بردبارى پيشينيان به هنگام مرگ فرزندان و دوستانشان ذكر مى‏گردد عرب زمان جاهليت يعنى قبل از طلوع اسلام است با اينكه اميد و اعتقادى به ثواب و ترس و خوفى از عقاب و عذاب نداشتند با اين وصف براى صبر وبردبارى اهميت فراوان قائل بودند و صابران را تعريف و توصيف و بى صبران و جزع وفزع كنندگان در برابر مصائب و مشكلات را تعبير و توبيخ مى‏كردند براى اينكه ذاتا صبر و بردبارى و تحمل مشكلات و مصائب و ايثارگرى و از خود گذشتگى و مردانگى در برابر سختيها نزد آنها ارزشمند بوده و بيتابى و جزع و فزع و داد و فرياد و آه و ناله براه انداختن در برابر مصائب نزد آنها نكوهيده و ناپسند بوده است. حتى گاهى افرادى عزيز و محبوب خود را از دست مى‏دادند و ذره حالشان تغيير نمى‏كرد وقتى كه اسلام آمد و نورش در آن سرزمين منتشر گرديد و ثواب صبر معلوم شد و اشتهار يافت ميل و رقبت آنها در صبر استقامت زيادتر گرديد و رتبه و مقام اهل بلا بالا گرفت. اينك چند نمونه از صبر و استقامت گذشتگان به هنگام مرگ فرزندان و دوستانشان بيان مى‏شود.

١- حكايت ابن مسعود و سه فرزند عزيزش

ابوا لاحوص مى‏گويد : ما روزى به اتفاق دوستان به منزل مسعود رفتيم و ديديم كه سه كودك زيبا مانند سكه طلا به نزد او است و ما از زيبائى آنها به تعجب در آمديم ابن مسعود گفت : مثل اينكه شما از زيبائى فرزندانم غبطه مى‏بريد ؟(٤٦) گفتيم آرى به خدا سوگند هر مسلمانى بر چنين فرزندانى غبطه مى‏برد و آرزو مى‏كند كه خداوند همانند اينها نصيبش فرمايد. سپس ابن مسعود سرش را به طرف سقف كوتاه خانه كه پرنده‏اى در آن لانه كرده و تخم گذارى نموده بود بلند كرد و گفت : قسم به آن كسى كه جانم در دست قدرت اوست اگر گرد و غبار قبر اين سه كودك را از دست خود بتكانم كنايه از اينكه اين سه فرزند بميرند بهتر است نزد من از اينكه لانه اين پرنده از سقف بيفتند و تخم آن بشكند. يعنى ابن مسعود بسيار مشتاق ثواب داغ فرزندان بود و مى‏خواست كه آنها بميرند و او از ثواب داغ آنها برخوردار گردد.

٢- حكايت ديگر از ابن مسعود و اشتياق او به داغ فرزند

روزى عبدالله بن مسعود رضى الله در مسجد مشغول تعليم قرائت قرآن بود و در حالى كه دو زانو نشسته بود ناگهان زن ابن مسعود فرزند كوچكش را آورد و كنار در مسجد ايستاد و بعد به بچه اشاره كرد كه پدرت داخل مسجد است بچه به طرف پدر روانه شد و مردم راه را باز كردند و بچه رفت در دامن پدر نشست. ابن مسعود فرزندش را مورد نوازش و محبت قرار داد و گفت : مرحبا به كسى كه همنام او از او بهتر است يعنى تو همنام پيغمبر صلى الله عليه و آله هستى و من او را از تو بيشتر دوست دارم به قدرى فرزند خود را نوازش مى‏كرد و مى‏بوسيد كه حتى نزديك بود كه آب دهن او را بخورد. سپس روى كرد به طفل خود و گفت : به خدا قسم مرگ تو و برادرانت از تعداد شما بر من از اين مگس آسانتر است اطرافيان به ابن مسعود ايراد گرفتند و گفتند : براى چه چنين آرزوئى مى‏نمائى ؟ ابن مسعود در جواب گفت : من از اين قصد خير نمودم. چون اگر فرزندانم بميرند من از اجر و پاداش مرگ آنها بهرمند مى‏شوم و اگر بمانند بر آنها ترسناكم زيرا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود : زمانى بر شما مى‏آيد كه مرد بر فراغت حال غبطه مى‏برد همان گونه كه به كثرت مال و فرزند غبطه برده مى‏شود.(٤٧)

٣- گفتار ابوذر در مرگ فرزندان خويش

فرزندان ابوذر رضى الله عنه در سن كودكى وفات مى‏كردند به او مى‏گفتندفرزندانت باقى نمى‏مانند ابوذر مى‏گفت : الحمدلله الذى يا خذهم من دار الفناء ويدخرهم فى دار البقاء يعنى : خداى را سپاس كه فرزندانم را از دار فانى مى‏برد و در دار باقى آنها را ذخيره مى‏نمايد.