آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد0%

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد نویسنده:
گروه: کتابها

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

نویسنده: شهيد ثاني رحمه الله عليه
گروه:

مشاهدات: 16179
دانلود: 3171

توضیحات:

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16179 / دانلود: 3171
اندازه اندازه اندازه
آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

نویسنده:
فارسی

نام کتاب:آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏الفؤاد

نويسنده : شهيد ثاني رحمه الله عليه

مشخصات كتاب مسكن الفؤاد

كتاب را كه هم اكنون در مقابل رو داريد ترجمه رساله شريف مسكن الفواد از تاليفات شهيد ثانى رضوان الله عليه است. اين رساله شامل يك مقدمه و چهار باب و يك خاتمه است.

مقدمه

مقدمه در مورد عوامل و موجبات رضا به قضاء الهى است و پيرامون عدل و حكمت خدا و فلسفه احكام و دستورات و بعثت انبياء و تدبر در گفتار و حالت آنها مطالبى ارزنده و مثالهائى بسيار آموزنده بيان داشته است.

باب اول

باب اول در مورد عوضهائى است كه خداوند كريم در برابر مصائب و مرگ فرزندان بندگان عطاء مى‏فرمايد. و حدود ٤٥ حديث و روايت از پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام در اين زمينه گرد آورده است و در پايان اين باب حدود ٧ حكايت شگفت‏انگيز و آموزنده‏اى در اين مورد ذكر نموده است.

باب دوم

باب دوم در مورد صبر مى‏باشد، و در اين باب نيز در اهميت صبر و عظمت صابران چند نمونه از آيات قرآن و قريب ٥٠ روايت از معصومين عليه السلام جمع آورى نموده است و در پايان اين باب نيز حكايات عجيب و غريبى متجاوز از ٥٠ قضيه از صبر و استقامت مردان و زنان مصيبت ديده ذكر نموده است.

باب سوم

باب سوم در مورد رضا و خشنودى از مقدرات الهى است در اين باب همچنين پس از ذكر چند نمونه از آيات قرآن مجيد متحاوز از ٢٠ روايت در اين زمينه گرد آورده است و در پايان اين باب حدود ١١ حكايت شگفت‏انگيز از صبر و تسليم اهل بلا را ياد آور شده است.

باب چهارم

باب چهارم در مورد گريه كردن در مرگ فرزندان و بستگان است و بيان داشته است كه گريه كردن در مرگ فرزندان و خويشان و دوستان ما دامى كه متضمن اعتراض به كار خدا نباشد بى اشكال است و منافاتى با صبر و رضا به قضاء الهى ندارد و در اثبات اين مطلب شواهدى از گريه‏هاى پيامبر و ائمه عليه السلام كه در مرگ فرزندان و دوستان خويش ابراز داشته‏اند آورده است و بيان داشت كه گريه‏هاى آن بزرگواران در مرگ فرزندان و دوستانشان گريه رحمت بوده است نه به عنوان اعتراض به كار خدا و در پايان اين باب احاديثى در مذمت صورت خراشيدن و گريبان پاره كردن و داد و فرياد و ناله براه انداختن در مرگ فرزندان و خويشان گرد آورده است.

خاتمه

و خاتمه پيرامون استحباب و فضيلت تسليت به صاحب عزا و ثواب و كيفيت آن احاديثى ذكر نموده است و سرانجام رساله را با تسليت نامه مفصلى از امام صادق عليه السلام كه آن حضرت به اين عنوان براى عموزاده‏هاى خويش نوشته بود ختم نموده است. اين بود خلاصه از مشخصات و شناسنامه اين كتاب با همين توضيح كوتاه مى‏توانيد پى به اهميت اين كتاب ببريد كه با حجم كمش حدود ٢٠٠ حديث ارزنده و قريب ٧٠ حكايت آموزنده در آن گرد آورى شده است كه مطالعه هر يك از آنها باعث زدودن زنگار دل و جلا و روشنى قلب ميگردد.مى‏گويند شهيد ثانى در وقتى اين كتاب را تاليف كرد كه فرزندانش در سن طفوليت از دنيا مى‏رفتند و او از مرگ آنها بسيار متاثر مى‏شد شايد اين حالت تاثر را بر خلاف رضا و تسليم در برابر قضا و قدر الهى مى‏دانست لذا براى تسليت خود و كسانى كه به اين گونه مصائب مبتلا مى‏شوند اين كتاب را نوشت و آن را مسكن الفواد عند فقدا لاحبه والاولادنام نهاد يعنى تسكين دهنده دلها هنگام فقدان دوستان واولاد، حقيقتا اسم با مسمائى است. لازم به ذكر است كه عناوين كتاب و شماره بندى روايات و حكايات و توضيحات داخل پرانتز و پاورقيها از مترجم است. از خوانندگان محترم استدعا دارم چنانچه نقصى در ترجمه اين كتاب مشاهده كرده‏اند بر حقير ايراد نگيرند زيرا اينجانب از باب (مالا يدرك كله لا يترك كله) اقدام به ترجمه اين كتاب نمودم.

آب دريا را اگر نتوان كشيد

هم بقدر تشنگى بايد چشيد

اميدوارم مترجمين و نويسندگان ماهر در رفع اين نقضيه خصوصا خانواده شهدا ء ترجمه و شرح نمايند و اين ترجمه حقير نيز به منزله ياد آورى و تذكرى باشد براى آنها در اقدام اين كار از خداوند متعال توفيق همگان را در راه خدمت به دين مقدس اسلام و جامعه اسلامى مسئلت دارم و الله الموفق و المعين.

حسين جناتى قم اول خرداد ماه ١٣٦٣

گذرى كوتاه به زندگى شهيد ثانى

جناب شيخ زين الدين معروف به شهيد ثانى در سيزدهم شوال سال ٩١١ در قريه جباع(١) ديده به جهان گشود و مقدمات علوم را نزد پدر خويش فرا گرفت و بعد از وفات پدر جهت كسب علوم و معارف مسافرتهاى زيادى نمود به مصر و دمشق و حجاز و بيت المقدس و عراق و استانبول رفته و از هر خرمنى خوشه‏هائى چيده است. در اين راه تنها به دانشمندان شيعه اكتفاء نورزيد بلكه از علماى سنت نيز استفاده نمود و اساتيد سنى او را دوازده تن ذكر كرده‏اند و به همين جهت مردمى جامع بوده است، علاوه بر فقه و اصول از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم آگاهى داشته است. شهيد مرد فوق العاده زاهد و متقى بوده است شاگردان او در احوالش نوشته‏اند كه در ايام تدريس، شبها به هيزم كشى براى اعاشه خاندانش مى‏رفت و صبح به تدريس مى‏نشست، مدتى در بعلبك به پنج مذهب (جعفرى، حنفى، شافعى، مالكى، حنبلى) تدريس مى‏كرده است شهيد تأليفات زيادى دارد كه معروف‏ترين آنها شرح لمعه شهيد اول است اين كتاب يك دوره فقه مى‏باشد و تا كنون از كتب درسى طلاب حوزه‏هاى علميه است كه قريب صد شرح و حاشيه بر آن نوشته‏اند.

كرامات شهيد ثانى

از شهيد كرامات زيادى بروز كرده است كه صاحب كتاب قصص العلماء حدود ٤١كرامت از كرامات آن شهيد را ذكر نمود مانند خواب ديدن شهيد در مصر پيامبر اسلام را و وعده خير دادن آن حضرت به او و با خبر شدن از شهادت خود در خواب و خبردادن از مكان شهادت خود و ساطح شدن نوراز قتلگاه او بطرف آسمان و...

جريان شهادت آن فقيه اهلبيت عليه السلام

مى‏گويند روزى دو نفر با هم دعوا و نزاع داشتند و براى رفع نزاع خود نزد شهيد رفتند و از او خواستند كه شرعا بينشان حكم نمايد شهيد هم مطابق دستور شرع مقدس اسلام بين آن دو حكم نمود، طبيعى است در محاكمه يكى حاكم و ديگرى محكوم ميگردد شخص محكوم به شدت ناراحت و غضبناك شد و رفت نزد قاضى صيدا از شهيد ثانى سعايت كرد قاضى هم كه به دنبال بهانه مى‏گشت تا مزاحمتى براى شهيد فراهم سازد از اين فرصت استفاده كرد و به سلطان روم كشور تركيه امروز كه در آن موقع لبنان و سوريه هم جزو قلمرو حكومت و امپراطورى او بود نوشت كه مردى بدعت گذار شيعى مذهب در دريار ما مردم را به تشيع دعوت مى‏كند، و اجتماع را به گمراهى گرايش مى‏دهد و از مذاهب چهار گانه مالكى، حنبلى، شافعى ،حنفى، خارج است. سلطان وقت براى دستگيرى و جلب شهيد مأموريتى به جبل عامل فرستاد، شهيد ثانى در آن زمان در ميان تاكستان خود بيرون از قصبه جباع مشغول تأليف شرح لمعه بود مردم جبل عامل در پاسخ مامورين سلطان گفتند : نامبرده مسافرت كرده است. شهيد وقتى از ماجرا با خبر شد، تصميم گرفت كه در پنهانى به سفر حج مشرف شود و محرمانه در محملى پوشيده به طرف مكه حركت كرد.

مأمورين از مسافرت شيخ شهيد با خبر شدند و به طرف مكه رهسپار شدند و آن بزرگوار را در مسجدالحرام دستگير نمودند و مدت چهل روز او را در مكه زندانى كردند سپس او را با كشتى به طرف اسلامبول حركت دادند، و در بين راه، در كنار دريا سر از بدنش جدا نمودند و بدن شريفش را به دريا انداختند بعضى گفته‏اند كه چون مامورين شيخ را دستگير كردند او از آنان مهلت خواست تا اعمال حج را به انجام برساند،مامورين قبول كردند، پس از فراغت حج او را به طرف اسلامبول حركت دادند در نزديكى شهر شخصى از مأمورين پرسيد اين شيخى كه همراه شما است كيست ؟

مأمورين گفتند : يكى از علماء شيعه و متهم است بايد او را جهت بازجوئى به نزد سلطان ببريم آن شخص گفت : اگر او را زنده به نزد سلطان ببريد ممكن است اين شيخ نزد سلطان از شما شكايت كند كه در بين راه او را اذيت كرديد و او هم در دستگاه سلطان طرفدارانى دارد كه گفته‏اش را تائيد مى‏كنند و باعث هلاكت شما مى‏گردد پس بهتر است او را در همين جا به قتل برسانيد و پيشنهاد او را پسنديدند و او را كنار دريا بردند و سر از بدنش جدا كردند و سرش را نزد سلطان بردند، سلطان از قضيه به شدت ناراحت شد و گفت چرا او را زنده نياورديد و دستور قتل قاتل يا قاتلان شهيد را صادر كرد و گردن آنها را زدند.